امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

عاخه تنبلیم حدی داره والا....

سلام وای خیلی وقت بود این طرفا نیومده بودم .عاخه تنبلیم حدی داره سر امیرعلی هر روز میومدم اینجا و گزارش روزانه مینوشتم براش، طفلی حلما بچم از وقتی اومده تو زندگیمون اینقد تنبل شدم که حال ندارم کامپیوتر رو روشن کنم نمیدونم همه اینجورین یا فقط من یه گزارش کلی میدمو میرم سراغ عکسا امیرعلی قصه ی ما الان کلاس اولیه و من خیلی بهش افتخار میکنم .عاغای دکتر خودمه حلما در عین مظلومیت بسیار تنبل تشریف داره که این دو خصوصیتش به بنده رفته بچم راس 6 ماهگی تونست بشینه . تو سن 6 ماه و بیست روزگی اولین دندونش در اومد . و الان که یک سال و 1 ماه و 12 روزشه 10 تا دندون داره. اینجاش خجالت آوره .دخترک ما تو 10 ماه و 10 ماهگی تونس...
7 آذر 1395

طلبیده شدیم ،رفت!

با سلام خبره فوریمو بدمو برم. فردا بعد از ظهر بعد از کلاس برنامه نویسیم ،به صورت کاملا واقعی عازم امام رضاییم(همون مشهد) چشم شیطون کَر خدا بخواد این سفر ایشالا که کنسل نمیشه دیگه دُبی که ما را نطلبید با این گرونی ویزا ولی امام رضا 3 سوته طلبیدمون.دمش گرم خوب اگه خوبی بدی چیزی دیدین ،حرفی زدم که به دلتون نشسته دیگه خودتون حلالمون کنید.میدونید که هیچی تو دلم نیست جناب شوهر جان در حال شستن ماشین هستنو امیرخان هم خواب .بنده هم باید پی جمع و جور کردن وسایل باشم ،که الان اینجام هی میگن تو وبلاگاتون نگین خونمون خالیه و داریم میریم مسافرت.ولی بنده همینجا پشته همین تیریبون اعلام میکنم که اوباما هم دوباره رئیس جمهور شد ...
18 آبان 1391

ما برگشتیم فعلا دستِ خالی!!!!

سلام بر دوستان و یاران قدیمی      چه خبرا؟خوبین؟کوچولوهاتون سرحالن؟ منو امبرعلی و باباشم خوبیم.یه جورایی میگذرونیم خیلی وقت بود میخواستم آپ کنم ولی دست و دلم به آپ کردن نمیومد نمیدونم چِم شده .فکر کنم همش کاره ویروسه تنبلیه عرضم به حضوره شریفتون که تو این مدت که در خدمتتون نبودم کلی اتفاقای خوب افتاده.از جمله عروسی آجی کوچیکم. به من که کلی حال داد.جاتون خالی . از اونجایی که بنده بدون عکس اصلا توضیحم نمیاد.کل اتفاقات و تعریف و تمجیدهای عروسی میمونه برای موقعی که عکسا به دستم رسید. راسی یه خبر بسیار خوشحال کننده.البته برای خودم. بلاخره بعد از 7 سال دوری از درس و مشق،عزمم رو جزم کردم...
19 شهريور 1391

کمکِ اضطراری

سلام مامانای مهربون تو رو خدا کمکم کنید.همه زندگیم داغون شد.    اصلا فکرشو نمیکردم اینقد سخت باشه از پوشک گرفتن امیر. از پریروز ساعت 12 ظهر که باباش رفت سرکار این ماموریت خطیر رو آغاز کردم.    کلا برای دوایی یه بارم تو صندلی توالتش جیش نکرده تا حالا.    به زور باید رو صندلی توالت نگهش دارم وگرنه که اصلا خوشش نمیاد. با اینکه روزی هزار بار با مهربونی بهش میگم عزیزم اگه جیش داشتی بگو تا باهم بریم توالت . اصلا انگار نه انگار فقط کله شو تکون میده و میگه باشه.و هنوز 10 دقیقه نگذشته میاد میگه اُ...
9 مرداد 1391

آخرین پُسته تو این خونمون!!!!

  سلام پسر شیطون بلای من فکر کنم نه مطمئنم که این آخرین پُسته من تو این خونس(خونه بابابزرگ). تقریبا همه اثاث مَثاثا رو جمع کردم ،فقط مونده بردنشون به خونه عمو علی اصغر (خدا کنه تو این مدتی که ما تو خونشیم دوماد نشه،شانس که نیس میزنه و فردا عاشقه یکی میشه) بهتون گفته بودم که مِستر امیر ما تو حرف زدن شُهره عام و خاصه.چنتا از کلماتش رو مینویسم که خیلی باحال میگه. موبایل=دوبال            کنار=کینار             مُتکا=مُقَقا         ...
26 تير 1391

آقا ما اومدیم!

سلام وای دلم یه ذره شده بود برا همتون.خوبین؟خوشین؟سلامتین؟فنگیلیاتون سر حالن؟   امیر منم خوبه ،خودمم خوبم ،آقامونم خوبن،فک و فامیلمونم همه سلام دارن خدمتتون. بزارین همین اول پُستی بگم که زیاد تنبل نیسمو چند روز پیش یه پُست نوشته بودم اساسی تازه شکلکاشم گذاشته بودم.که یهو امیر آقا دکمه پاور کامو زد و همه چی پَر پَر. کلی حرص خوردم .ولی کاری بود که شده.و دیگه اصلا حس نداشتم دوباره بنویسم.تا امشب که بیخوابی زده به کَلَم و در خدمتتونم. امیر آقای ما بسیار بسیار بسیار حرفه ای و اُستا شدن در صحبت کردن .که خیلی خوبه. ولی بعضی وقتا با گفتن کلمه نَخوام،بنده را عصبانی می...
21 تير 1391

پُسته افتخاری!!!

  سلام دوستای گلم،خوبین؟خوشین؟سر حالین؟ قَرَض از مزاحمت گذاشتن یه پُسته نیمه جونه.از شیطونیای امیرخان. اگر قرصی ،دارویی برای جلوگیری از کچلی مفرط سراغ دارید ،خواهشن اسمشو بگین. دارم از دسته دو نفر کچل میشم. یکیش امیر خانِ مامانه،که با شیطونیاش دیگه برام مویی جا نزاشته. یکی هم خودم.یه راه خودکشی که نه درد داشته باشه نه خون داشته باشه نه گناهی داشته باشه هم بهم معرفی کنید. الان 2 هفتس که تصمیم گرفتم رژیم بگیرم .10 تومن هم پول برنامه رژیم دادم.ولی به جای اینکه خوردنم کم بشه بیشتر هم شده.ظهرا که از خواب پا میشم دلم غارو غور میکنه.باید حتما دوباره ناهار بخورم. ...
13 تير 1391

چسب زخم!

  سلام قندعسلم خوبی مامانی؟ .: امیر علی جان تا این لحظه ، 1 سال و 10 ماه و 24 روز و 8 ساعت و 14 دقیقه و 45 ثانیه سن دارد :. تقریبا 1 ماه و 6 روز دیگه مونده تا تولده 2 سالگیت.یه ذره دپرسم. آخه از خونه خودمون هیچ خبری نیست و فعلا باید بیخیال تولدت بشم. منو باش چه نقشه هایی برای تولدت داشتم.شبا موقع خواب همش به تولده تو و کارایی که میخواسم بکنم فکر میکردم. اما اگه حداقل 2 ماه بعده تولدتم بدن خونمونو بازم میگیرم برات .مهم نیست که حتما تو همون روز باشه که.مهم اینه که برات بگیریم با تمام قوا. تو حرف زدن حرفه ای حرفه ای شدی.کلمات رو با هم ترکیب میکنی .جمله کوتاه میگی . ...
8 تير 1391

سفرنامه شیراز!!!!

  سلام دوستای گلم چطور مطورین؟حالتون خوبه؟   بلاخره احساس مسئولیت کردم و عزمم رو جزم کردم تا این پُست رو بنویسم. از دوشنبه هفته قبل که از شیراز برگشتیم ،اصلا حس و حال نداشتم.یا خواب بودم یا پای تی وی.گهگاه هم میومدم نت تا کامنتارو تائید کنم. خلاصه مطلب طلسم شکسته شد و با کلی عکس اومدم .البته تمام عکسا نیست.چون خیلیاش به دستم نرسیده هنوز. جونم براتون بگه که جمعه هفته قبل ساعت 9:30 حرکت کردیم سمت شیراز. جناب مادر شوهر تا انتهای سفر تو ماشین ما همراهیمون کردن. همه + امیرعلی 16 تا بودیم.با 4 تا ماشین.اولین بار بود که همچین سفری رو تجربه می...
4 تير 1391