قاتی پاتی!!!
سلام پسرم الهی مامان دورت بگرده که حسه حسودیت جریحه دار شد.چند شب پیش خونه بی بی روضه بود و ما هم اونجا بودیم .که عمه ات یکی از بچه های اونجا رو بغل کرده بود .سریع دویدی پیش من و شروع کردی به کشیدنم و همش اِ اِ میکردی.معلوم بود از یه چیزی ناراحتی .دیدم نگات به عمه اته .فهمیدم که از کجا آب میخوره عصبانیتت. دیشب با بابایی رفتی آرایشگاه.بابایی میگفت اولین مغازه ای که رفتیم زدی زیر گریه.مجبور شدم بیارمش بیرون .و جاهای دیگه هم بچه قبول نمیکردن.تا اینکه یکی از آرایشگرها بلاخره قبول کرد.تو مغازه یه قفس فنچ بوده که آورده جلوت و تو هم با فنچا مشغول بودی .و گذاشتی قشنگ اصلاحت کنن.آفرین پسر مامان که سریع گول میخوری. ...