بلا طلا!!!
سلام پسر شیطون بلا
مامان از دست تو پسر شیطون چیکار کنه.گفتم که دیشب شب اولیه که میخوام لباس خوابت رو افتتاح کنم.به سلامتی افتتاح شد ولی نصفه شب از بس گریه کردی و هی اینور و اونور میچرخیدی.فکر کنم گرمت شده بود .تازه بابایی پنکه رو هم روشن گذاشته بود .دیگه آخرش بیرون آوردم از تنت.و یه لباس کاموایی خیلی نازک تنت کردم.امان از دست تو بچه.کار خیر به ما نیومده.
راسی امروز صبح تو خونه مامان بزرگ اینا یه رقصی رفتی که دهن هممون باز مونده بود.بچه عجب رقاصی هستیا.با موبایل خاله ازت فیلم گرفتم .میزارم برات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی