مختلط!!!
سلام پسر مامانی
چند روزه میخوام بیام برات پست جدید بزارم حسش نیست .
تو موبایل خودم و بابایی ازت عکس جدیدی نداشتم.فقط ٣ تا عکس تو موبایل خاله بود که برات میزارم.چنتا عکس هم تو موبایل بابا بزرگ داری .که فعلا نیست بابابزرگ الان یزده و فردا میره تهران.آخرای کار پروژه کارخونه است.دیگه همش میره تهران.کی بشه کاراش تموم بشه.
پنج شنبه هفته گذشته رفته بودیم مزرعه بابابزرگ اینا .زندایی سونیا بود ولی دایی نبود.برا شام جوجه کباب درست کردیم.شما هم که مثه همیشه شیطونی میکردی.با اینکه سنگین شده بودی با اونهمه لباس کاموایی و کلاه ولی باز همش راه میرفتی و میخوردی زمین .اصلا تعادل نداشتی.بابا بزرگ و مامان بزرگ هواتو داشتن همش پشت سرت میومدن و مواظبت بودن.
بعد از اینکه شام خوردیم .خوابت میومد و نق میزدی که بابابزرگ بغلت کرد و تو خوابیدی.
اینجا هم که کاملا معلومه داری چیکار میکنی.
به خاطر اینکه شبا نمیزاری روت لحاف بندازم.رفتم برات یه پارچه حوله ای کلفت خریدم که گرم باشه دادم به زن عمو عباس برات یه لباس خواب سر همی دوخته.امشب افتتاحش کردی.امیدوارم توش راحت باشی و گرمت کنه.
تازگیا خیلی رقاص شدی .وای آدم میخواد درسته قورتت بده.اینقدر باحال شونه هات رو تکون میدی.که نگو و نپرس
.انگار از بدو تولد میرفتی کلاس رقص.راسی تازگیا یه روش راه رفتن خیلی باحال یاد گرفتی .مثه مدلها راه میری.خیلی باحاله این حرکتت.
راسی یادم رفت بگم که این عکست رو فرستادم برا برنامه دکتر کپی از شبکه من و تو.امیدوارم این هفته نشونت بدن.