پیروزی یا پرسپولیس!!!
تکمیل شد!
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
خوب هستین؟چه خبرا؟
منم که در فکر انتخابات هستم که چه بد موقع زمانش فرا رسیده.ادد وسطه امتحانات
نه دیگر از شور و حال 4 سال گذشته خبری است نه از تمرکز برا امتحانات
بیخیال این هم میگذرد و ما همان هستیم که بودیم
وارد حواشی نمیشویم.دقیقا هفته قبل از تولد امیر علی با خانواده جناب همسر راهی یکی از نقاط دیدنی و خاص شهرمان شدیم به نام پیروزی!
اتفاق مهم و نابش این بود که اینبار با مینی بوس رفتیم و کلی صفا داد به هممون.یاده اردوهای مدرسمون افتادم.
ادامه مطلب داریم براتون ...
مینی بوس از آن شوهر خواهر شوهرمان بود و کلی با این اقدامش حال کردیم
وقتی گفتم پیروزی خاصه به خاطره چشمه ای هست که داره.
میگن این چشمه نظر کرده امام علیه.حالا قضیه اش رو نمیدونم.خیلیا اومدن اینجا و شفا گرفتن.
عکسایی که از چشمه گرفتم خیلی تار و بد شد برا همین فقط از درخت نخلش عکس گرفتم که مردم بهش کلی نخ بسته بودن برا حاجتشون
وقتی رسیدیم . عطیه خانم و امیرعلی سر نشستن پشت فرمون کلی با هم کل کل کردن
که امیرعلی ما قویتر بود و موفق شد
اینم یه نما از همون مینی بوس خاطره انگیز و بچه ها!
عمو اصغر با موتورش اومده بود
بدون شرح!
بدون شرح!
اینم یه مارمولکه صحرایی بخت برگشته.البته بافقیا بهش میگن حَسَن تخته اُو.علته این نامگذاری رو هم نمیدونم.چون خودمم تازه شنیدم
امیرعلی و عمو کاظمش بالای کوه
اینم از کاسه یخ و لیبل نوشابه و سالاد توپی هایی که اضافه اومده بود از شب تولد
اینم یه نمای دیگه از کاسه یخم
این همون کیکی بود که میخواستم و به قناد گفتم میخوام این شکلی باشه .ولی دیدین که چی آماده کرده بود.زمین تا آسمون با هم فرق داشت
اینم از امیرعلی ما که عشق تراکتوره در هنگام سم پاشی درختان پسته.امسال درختای پستمون کلی پسته داده.جاتون خالی موقع خوردنشون
راسی چنتا نکته بود که همیشه فراموش میکردم بنویسم:
1-امیرعلی من از همون موقعی که یاد گرفت راه بره .هیچ وقت ندیدم که دمپایی یا کفششو برعکس پا کنه.آخه خیلی از بچه هارو دیدم با اینکه خیلی از امیر من بزرگترن هنو لِنگ و لِنگ میپوشن
2-امیر علی من همه (چ) ها رو (ت) تلفظ میکنه ،مثله تِراغ(چراغ)،تِرا(چرا) ولی (چ) های وسط کلمه رو درست میگه ،مثله:منچستِر،منوچهر
3-(ج) ها رو هم (د) تلفظ میکنه،مثله:دوده(جوجه)
4-جشن روز کارگر رفته بودیم که امیرعلی گم میشه.خیلی ریلکس تو بغل یکی از انتظامات پیداش کرده باباش
ای جانم اینم مریم سادات ،نی نی عمه زکیه.اینجا تقریبا 2 روزش بود
اینم از اولین ته چین من.خیلی عالی شده بود.سارا مامان علی خوشتیپ دمت گرم برا دستور پختش.هر چی هم غیبت کردی نوش جونت
امیر آقا نی نی عمه اشو دیده، یاده دوران طفولیتش کرده
اینم کادوهای تولدش:
دایناسور قرمز>>>>>>>خاله محبوبه
غلتک قرمزه همونی که امیر دستش روشه با اون بستهه که توش چیزای زرد و قرمز و آبیه>>>>محمد آقا و سید ابولفضل
ماشین پلیس>>>>>مهدی و علیرضا
کیف سی دی زرده با اون کیفه که عکس انگری روشه با یه سطل خمیر بازی که تو عکس نیس>>>>>کادو خودمه
چادر عروسکی که تو پست قبلی بود با اون توپ زردا و 2 تا آدمک >>>>کادو عمو کاظم
لباس سورمه ای>>>>>کادو دایی محسن و زندایی سونیا
لباس طوسیه>>>>>محمد صادق و عطیه خانم
100 هزار تومن>>>>>بابای امیرعلی
50 هزار تومن با تالار پذیرایی>>>>>>بابا احمد و مامان منیر
20هزار تومن>>>>>جناب مادر شوهر
20 هزار تومن>>>>>عمو اصغر
10 هزار تومن>>>>>عمو اسماعیل
لباس و شلوار که تو عکس نیس>>>>>>زهرا و زینب