امیرعلیِ ما 1000 روزه شد!
سلام به همگی .
شنبه 7 اردیبهشت بود که ساعت 10 از خواب بیدار شدم و همونجا تو رختخواب شروع کردم به حساب کردن اینکه امیر الان چند روزشه که دیدم 995 روزشه.
یهو به ذهنم خطور کرد چرا که نه بزار برا امیر تولده 1000 روزگی بگیریم .هم جدیده هم دیگه تو ماه رمضون نیس .هم میشه تو خونه مامانم گرفت.
که با تماسهای تلفنی قرار بر این شد که 12 اردیبهشت یعنی تو 2 سال و 9 ماهگی امیر براش تولده 1000 روزگی بگیریم.
کارای تزئینات و طراحی رو سپردم به دوست خوبم مهدیه.که الحق و والانصاف کارش بیسته
فرداش با خان داداشم راهی یزد شدم برا سفارش کیک و خریدن جزئیات مثله لیوان و بشقاب و کلاه و کادو و شمع و یه عالمه چیزای دیگه.
کیکو که یزد قبول نکرد بسازه چون سرشون شلوغ بود .
یه جا هم که قبول کرد.چون دیده من خیلی کیک لازمم میخواسته 4 کیلو کیکو 80000 حساب کنه.که گفتم برو بابا فکر میکنی قحطی کیکه.همون بافقه خودمون سفارش میدم.
بقیه قضایا با عکسا میتوضیحم:
کارهای طراحی شده همش کادو خاله گرگه خودمون یا همون خاله مهدیه اس.
اینم دستپخت زندایی سونیا.بهش میگن تخم غاز.خیلی خوشمزه اس
هنو مراسممون شروع نشده بود امیر آقا تغییر جنسیت دادن
قبل از اینکه کیک بیاد امیرمون کلی رقصید .اگه تونسم فیلمشو میزارم تا شمام مثه ما غش برین از خنده
کیکش اصلا اون چیزی نبود که من سفارش داده بودم.من کیک مستطیلی میخواستم با کیکه شکلاتی و خامه نسکافه ای و البته مغزدار.که هیچ کدومشو نداشت
اینم پسرامون که هنو یخ زدن.جز امیرمونکلی تهدیدشون کردم تا کلاهارو سرشون کردن.گفتم بهتون کادو نمیدما
حالا بدک نبود .قابل تحمل بود با اون چشای باباقوریش
چون هنو همه بچه ها یخشون آب نشده بود رفتیم تو حیاط تا آبشاری روشن کنیم که کلی رفتیم سره کار.یه آبشاری باحال از یزد خریده بودم که کار نکرد.
هیچی دیگه همگی ضایع شدیم برگشتیم تو
بعد از اینکه اولین بار شمعو فوت کرد گفت دوباره روشنش کنینتقریبا 3 باری شمعارو فوت کرد بچم کمبود تولد داشته
هیجان تولدا به همین فشفشه هاس به مولا
این شکلاته با اون خودکاره که به یقه امیره،بعد از عکس گرفتن به همه بچه ها کادو دادم
کادوهاشونو که گرفتن دیگه همشون کلاهاشونو در آوردن
یه صحنه از فیلم برداری کاملا حرفه ای محسن
در حال برداشتن اثرات باقیمانده از فشفشه ها(با اینکه من گفتم تولده 1 سالگی با همین اثرات فشفشه ای بهتون کیک دادم)
عمو محمدرضا و امیرعلی!
چشمه هایی از کادوها!
پیتزا خونگی و سالاد توپی ،شاممون بود
تازه کاسه یخی هم درست کرده بودم که اصلا ازش عکس ندارم.ولی وسطه همین سفره معلومه یه ذره
راسی از نوشابه ها هم عکس ندارم اونا هم لیبلش کار خاله گرگه بوده
این البته دورنگشه ها .سه رنگ بود که عکس تکی نداره
ژله تخم مرغی.چقد من زحمت کشیدم برا پوست کردن اینا
آخر شب و افتتاح چادر عروسکی عمو کاظم!
فکر کنم تقریبا همه جزئیاته تولدو گفتم ،اگه دیدم چیزی جا افتاده باز میام همینجا مینویسم.راسی کادوهارم سر فرصت میزارم