امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

فروردین 92 و خاطرات به یاد موندنیش!

1392/1/27 17:22
3,407 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام امیر آقای مامان .پسر شیطون تر از شیطون

سلام رفقا شما چطورین؟کیفتون کوکه؟

یه عالمه عکس و مطلب از عیدمون باقی مونده بود که اومدم یه جا بنویسمو برا یه مدت برم پی استراحت و درس و مشق

3-4 روز اول عیدو که تو سفر بودیم که عکساشو گذاشتم اینا ماله بعده سفرمونه که جا مونده.

جناب مادر شوهر و برادر شوهر مجردمان کربلا بودند که فکر کنم 7-8 بود برگشتن

داداش محسنم هم که کلا عیدو پیشمون نبودن و رفته بودن دیار مادر زن ایناشون .بعد هم از اونور رفته بودن ترکیه آخه مادرزنش اینا ماله خوی ،آذربایجان شرقی یا غربی هسن

راسی یه خبر خوب .زهره دختر خاله اعظمم هم زایمان کرد یه دختر زشت.فکر کنم 9-10 بود.خونشون عشق آباد طبسه.ایشالا رفتیم مشهد حتما میریم دیدنش.

کل قضیه عیدو با عکسا توضیح میدم.

اینجا هم که خونه مامانم ایناس و خاله اشرف ام اینا هنوز بودن و نرفته بودن مشهد،آخه مشهدین.

 ادامه مطلب داریما...

اینم که آش رشته مامانمه.جاتون خالی

اینجا هم که خونه دایی رضامه و هنوز خاله اشرف اینا بودن.

برا شام جیگر سیخ کشیدیم جاتون خالی.امیر آقا هم چون خیلی تابستونی اومده بودن و هوا یه ذره خنک بود.مجبور شدم لباس زهرا دختر داییمو تنش کنمنیشخند

12 فروردین هم تولد مامانم بود و امیر آقا داشت کمک مامانم میکرد برا درست کردن کیک

 

اینم از عکسای جامونده تو گوشیه سید جواد خاله اشرف

داشتی به سلیقه خودت مغازه مردمو دیزاین میکردینیشخند


 

عکسای هنری سیدجواد

امیر علی عاشقه پله برقیه.شاید هزارو شونصد بار سوار این پله برقی شد.

اینجا هم که جلوی خونه دایی رضامه.البته تو کوچشون.وییوش عالیهچشمک

اینا هم که دخترای دایی رضامن.که عاشقشونم

بدون شرح!

 

اینجا هم که یه شب خودمون 3 تا رفتیم پارک آهن شهر

اولش که میخواسیم بریم تو بادیا کلی شوق و ذوق داشتی ولی همین که پاتو گذاشتی تو منصرف شدی فکر کنم به خاطره شلوغی و داد و فریاد بچه ها بود.اما بعدش که خلوت تر شد رفتی زورکی

بدون شرح!

سوار کالسکه هم شدیم که اولش متوجه اسب نشدی ولی همین که از کالسکه اسبو نشونت دادیم کلی ذوق کردی از دیدنش.ولی وقتی گفتمت پیشش واسا تا عکس بگیرم ،نخواستی

بعد هم رفتیم چای خانه سنتی تو همون پارک.خیلی جای خوشکلی بود .دفعه اولی بود که میدیدم.


 


 


 

اینجا هم که 15 فروردینه و با خانواده شوهر رفته بودیم روستای هورمیزان


 

بدون شرح!

در جستجوی کفشدوزک!

بدون شرح!

درخت کهنسال!نیشخند

آخی چه خوشکل!

بازم بدون شرح!

اینجا هم 18 فروردینه -لَرد شیطور-جاری بزرگه آش شولی پزیده بود و دعوتمون کرده بود

مشغول جمع کردن هیزم برای چای آتیشی

اینجا هم 22 فروردینه .دایی اینا از خوی برگشته بودن -رفته بودیم آب چک چکونیشخند

امیرعلی و بابا احمدش!

بدون شرح!

تنهایی بالای سنگها و صخره ها میرفت.تقریبا مثه مامانش غزالهچشمک

حتی میخواست از رو سنگها هم بپره

زور آزمایی!

اینم اولین و قدیمی ترین دامتراک معدن سنگ آهن و امیرعلی ما!

عینک آفتابیت تو حلقم خوشتیپم!

25 فروردین سالروز شهادت حضرت فاطمه هم روستای بسیار تماشایی و سرسبز شادکام دعوت داشتیم

بازم بدون شرح!

من که میگم این روستا یه تیکه از بهشته

 


 دیروز یزد بودیم .رفته بودیم تا موبایلمو بدیم برا تعمیر .تو پاساژ شهاب گفتم بیا بریم قیمت چنتا دوربین عکاسی رو بپرسیم.که یهو آقامون گفتن یکیو پسند کن میگیرم برات.وای اینقد ذوق مرگ شدم که باور نمیکنید .


اینم دوربین خوشکلم .با کیفش شد 380 .دمش گرم بدجور آدمو غافلگیر میکنه ها.عاشقه این کاراشم.

دیشب هم تولد داداشم بود البت 27 فروردینه ولی چون من کلاس داشتم انداختن 26.

جاتون خالی کلی صفا داد بهمون.کلی عکس با دوربین جدیدم گرفتم .

اولین عکس رسمی دوربینم .امیر در حال خوردن کاهو سکنجبین

چجوری سکنجبین از دست و بالش میچیکه.حیف اون لباسا هنو نو بودننیشخند

اینجا یه کار بد کرده بود.روی شلواره بابام توف انداخته بود.بابام داشت دعواش میکرد.که امیر برا اینکه قضیه رو جمعش کنه گفت نوشابه اس،تُف نیساز خود راضی(ابراهیم پاشا دوم)

عجب کیکی بود .کیک شکلاتی با خامه نسکافه ای.مزه عشق میدادقلب

ایشالا خان داداش 120 ساله بشی و یه روزی بابا صدات کنننیشخند

اینم از عکسا و خاطرات باقی مونده از فروردینمون.

راسی 13 به درمون قاراش میش شد.آخه جناب همسری +امیرمون رفته بودن روستای خوسف .من و خانواده مامانم اینا رفته بودیم لَرد شیطور.برا همین عکسی از 13 به در نذاشتمنیشخندبماند برا سال آینده

شرمنده طولانی شد دیگه.میخواسم یه جورایی جاش بدم تو یه پست.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (109)

مامان ریحان عسلی
27 فروردین 92 18:56
رمز


باشه.راسی چه عجب از این ورا
مامان محمد و ساقی
27 فروردین 92 22:26
سلام زهرا جون
پستتو کامل خوندم و دیدم.ساقی نمیزاره کامنت برات بذارم.میبرمش حموم و میخوابونمش.ایشالله وقت شد میام کامنت گذاری.دوربین مبارکو گوشیتو عشق است


قربونت.
مامان ریحان عسلی
28 فروردین 92 0:35
سلام
عجب پستی وای که چقدددددددددددددددد طولانی بید دوربینت مبارک یه اطلاعاتی میدی از دوربینت پسر برادر شوهرم می خواد بخره ببینم اگه خوبه بگم از این مدل دوربینت بگیره
یه توضیحی در مورد آش شولی میدی


فردا میام وبت توضیح میدم برا دوربین آخه الان چراغا خاموشه منم خستم.
آش شولی هم که من اصن بلد نیسم از مامانم میپرسم میزارم برات.اینو بدون که آش مخصوصه یزدیاس
آجی مهدیه
28 فروردین 92 8:53
رمز لوفأ رمز منم خصوصی شد
آجی مهدیه
28 فروردین 92 8:57
دخی یادم رفت خصوصی کنم لو نره
زن دایی
28 فروردین 92 11:04
سلااااااااام.خوبید؟منم میخوااااااااااااام



سلام خوبیم .چی میخوای رمز
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:39
سلام
من اومدم تا جایی که بشه کامنت بذارم


تو بزار منم تاییدش میکنم.چرا که نه!؟
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:40
ایشالله قسمت خودت بشه بری کربلا


ایشالا
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:41
آش نوش جونتون.من عاشق آش های خوشمزه مامان پخت هستم
شلوار امیرو ببین


جات خالی .مامان من معروفه به آش پز
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:42
تولد مامان جونت مبارک باشه
چه عکس باحالی.خودت چرا نیستی تو عکس


اتفاقا خودمم بودم .ولی چون تو اون عکس خاله ام نبود نذاشتمش.آخه خودم عکساه این بودم
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:43
نکته های اون عکس چقدر اسلیپ و رنگارنگ هستن


اونهمه جا برای عکس ببین کجا عکس گرفتم
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:43
احسنت به آقا سید جواد با این عکساشون.اونجا که بین شالهای رنگارنگه چه باحاله


آره منم خوشم اومد
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:50
جلو خونه ی دایی رضات عجب نهر خوشگلی رد میشه.بهش چی میگن.معلومه که با صفاست


اینا زمینای مردمه برا گاو و گوسفنداشون علف میکارن.به اونا هم میگن جوب آب
هنو این زمینا خوشبختانه خونه نشده
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:50
به به مادرو پسر خوشگل و خوش تیپ


قربونت.چشات خوشکل میبینه
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:51
ای والله مادام و موسیو


آقا و خانم اسمیت (ورژن 2)
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:52
منظره هاتون خیلی قشنگنا.خوب حرفه ای عکس گرفتین


چه کنیم .از همین فضاهای کم باید نهایت استفاده رو برد تو عکسا
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:53
اون روستا احتمالا ماسوله نیست؟


نه شادکامه.یعنیا معرکه اس.چه کوهایی داره شاید 300 متر ارتفاع داشته باشن
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:53
چرا امیر بیرون ماشین تو جادس؟


پیاده شدیم عکسشو بگیرم.رفت سمت ماشینمون.هم منظرش قشنگ بود هم که ماشینمون گناه داره تو عککسا باشه
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:54
تولد داداشت هم مبارک باشه.چه عکسهای خوشگلی گرفتین برای تولد
ایشالله همیشه شاد باشین


مرسی گلم
مهین
28 فروردین 92 12:56
سلام
من رمز لطفا!

بوس
راستی آپم هاااااااااااااااااااا


تو خصوصیته
زهره
28 فروردین 92 13:19
میشه رمز عزیزم
راستی به حرفت گوش کردم ونظرها بازکردم تا دیگه چی پیش بیاد....


باشه

آفرین به این میگن دختر بافقی
مهین
28 فروردین 92 13:28
سلام عزیزم
ممنون بابت رمز
وای عجب پست پر ملاتی
از دیدن عکسها بسی لذت بردم
وای مخصوصا عکسی که امیرجون هندونه می خورد...نوش جونش...خیلی هوس کردم

انشالله همیشه هر جا هستین شاد و خرم باشین
خوشحال شدم روی ماهتونو دیدم
بوس


قربونت مهین جونم.

معلومه که مثه امیر ما عاشقه هندونه ای


ترنم
28 فروردین 92 13:50
لطفا منم رمز؟؟؟؟؟؟


چَشم حتما
مامان نگار
28 فروردین 92 15:02
چرا بازم رمز؟!
نمی شه همه رمزاتون یکی باشه!
هی باید بگیم رمز بدید لطفا
پس رمز بدید لطفا


دیگه ببخشین دیگه!
مامی امیرین
28 فروردین 92 23:45
ماشالا به این پست...
همینه دیر به دیر آپ میکنی..چون وقت زیادی میخواد.
مبارک دوربینت باشه.دوربین ما هم خراب شده و قرار یکی بگیریک.اگه اطلاعات بیشتری بهم بدی ممنون میشم.چون قیمتش خوب.
تولد برادرتم مبارک باشه...ماشالا این زنداداشتون چه ظریف مزیف...
همیشه خوش باشین.


نه که همیشه وقتم پُره .وقتی یه وقته خالی پیدا میکنم دیگه میترکونمش.

دوربینم مدلش سامسونگ st100

برعکس خواهر شوهراشه
مامی امیرین
28 فروردین 92 23:46
حالا واقعا رمز منو داشتی یا یه دستی زدی و از کامنتها متوجه شدی؟


جدی داشتم تازه تازه سیو هم بود .مگه همه رمزات مثه هم نیس.احتمالا یه رمز دادی منم سیو کرده بودم تو وبلاگت
مامان نگار
29 فروردین 92 7:58
یادش بخیر چند سال پیش که داداشم توی آهنشهر زندگی می کرد رفته بودم پارکش هنوز داشتن این کافی شاپو راه می انداختن و ما هی می رفتیم می دیدیم هنوز بسته است و افسرده بر می گشتیم!
عکسهای امیرعلی خیلی خیلی قشنگ و هنری شدن. منم دلم خواست
راستی این روستای تکه بهشت چقدر از بافق دورتره (چند کیلومتر)؟
ایشالا همیشه به شادی و تفریح و جشن تولد و خوشگذرونی مشغول باشین


ایول پس بافق و آهن شهر ما رو دیدین.

خوب افسردگی نداره حالا بیاین باز بازه

فکر کنم یه 20-30 کیلومتری میشه فاصله اش

مرسی خانمی
زهره
29 فروردین 92 12:23
معلومه تعطیلات عید بهت خیلی خوش گذشته عزیزم مخصوصا با این کوهستان گردی که داشتی عکس ها خیلی خوشگل بودن مخصوصا عکس های تولد داداشیت.....


آره جات خالی خیلی خوش گذشت.
عکسای تولد هم برا این خوشکله که با دوربین جدیدمه
مامان زینب خانم
29 فروردین 92 15:25
سلام . همیشه به خودم میگم اگه خدا یه پسر دیگه بهم بده اسمش رو بذارم امیر علی.بدجور به دل میشینه. خدا براتون نگهش داره.


خدا کنه عزیزم صاحب یه پسر دیگه بشی.

قربونت
زینبی
29 فروردین 92 16:38
سلام. خوبین.
ایول به شما. پس حسابی خوش گذشته
من عاشق آش هستم اونم توی هوای بارونی.
نوش جونتون جیگر سیخ کشیده.
تولد مامان جونت مبارک امیر علی نفس دست مامانی درد نکنه بابات کیک درست کردن.
ماشالله به جمع صمیمیتون زهرا جون پس جای من خالیه(سر پیازم،ته پیازم)



شما مغز پیازین.
پس جات خالی موقع آش خوردنامون
زینبی
29 فروردین 92 16:54
ماشالله به مامان بابایه خوشتیپ و با نمکت امیر علی جون. ایشالله همیشه سایشون بالا سرت باشه عزیزم و قدر زحمتاتشون رو بدونی
روستایه باحالی باید باشه انگار

زهرا جون گل پسرت ماشالله صخره نورد هم که شده.مراقبش باشین هااااااااا.

در ضمن دوربینتم مبارک . اینجور شوهری هارو عشقه. خدا نصیب کنه
دست گلش درد نکنه که خوب سوپرایزت کرد.

چه عکسهایه باکیفیتی. ماشالله


چه تعریفایی کلی ذوق کردما.

ایشالا خدا نصیب شما کنه یه شوهره باحال.

مامان متین
29 فروردین 92 16:56
سلام خانمی .مرسی که ناگفته رمز رو دادی.
هنوز معلوم نیست که مهبد گرفته یا نه باید ببرمش دکتر دونه ریز داره ولی نمیدونم حساسیت یا آبله مرغون


خواهش .
خدا کنه آبله نباشه گناه داره هنو خیلی کوچولوئه
زینبی
29 فروردین 92 16:59
ایول تولد دایی جونت هم مبارک عزیزم
نوش جونتون کیک خوشمزه

حیف شد که با هم نبودین ایشالله سال دیگه برین. بازم بهتون خوش بگذره.




قربونت
مامان متین
29 فروردین 92 17:06
ماشالله
عجب پست طولانی
زیارت مادر شوهر قبول
قدم نورسیده مبارک.
آش رشته
ای جانم چه لباس سبز نانازی
مثل متین اونم عشق پله برقی و آسانسور داره
چقدر چایخونش باحال
ایول امیر علی هر عکسی که گرفته خیلی باحا شده.
مبارک باشه ایشالله عکسای خوبو کیفیت دار میزاری دیگه .البته نه این که این عکسات کیفیت ندارنا ولی دوربین یه چیز دیگست.
نه دوربینش کیفیت عالیه
خیلی خیلی عالی و محشر بود خسته نباشی.


مرسی که کله پستمو خوندی.خسه نباشی :دی
زینبی
29 فروردین 92 17:08
میگما من چه حرفی زدمااااااا

البته تقصیر من نیستش خاله.مامان مهربونت نباید همه رو تو ی پست جا میکرد تا خاله خسته نشه
شوخی کردم. سعی کردم واسه بیشتر عکس ها متن ها نظری داده باشم.
دوستتون دارم دیگه
زهرا جون ایشالله موفق باشی مخصوصا تو درسات واسه منم دعا کن که امتحانا نزدیکه.

مواظب گل پسرت هم باش عزیزم.


اتفاقا همه کامنتات عالی بود.
ایشالا تو هم موفق باشی تو امتحاناتت.
زینبی
30 فروردین 92 18:33
اختیار داری عزیزم. تعریف نبود.حقیقت بود.
ممنونم گلم.
بوس بوس
در ضمن خصوصی داری


قربونت
مامان متین
31 فروردین 92 15:22
آپم عزیزم بدو بیا
fatima
1 اردیبهشت 92 8:47
سلام خانمی احوال شما امیر کوچولوی ما چطوره
می شه منم رمز


سلام.میفرسم به میلت
fatima
1 اردیبهشت 92 10:34
وای چه جای با صفایی داییت خونه داره
دوربینت هم مبارک باشه
ماشااله پسرمون چقد ناز و بزرگ شده
خدا نگهش داره براتون



مرسی عزیزم.لطف داری شما.
مامان محمد و ساقی
1 اردیبهشت 92 17:18
سلام عزیزم
ایشالله زود خونتون آماده بشه و سر و سامون بگیری.ناامید نشو


ایشالا خدا از دهنت بشنوه خواهر
مامان رها
1 اردیبهشت 92 19:46
رمز من چی؟؟؟؟؟؟؟؟
آجی مهدیه
2 اردیبهشت 92 10:01
حسود منم یا تو؟؟؟/
تو شادکامم رفتی نامرد؟؟؟
قهوه خونه هم رفتی؟؟؟پ
درشکه هم سوار شدی؟؟؟
میکشمت زهراااااااااااااااااااا


از مشاهدات من معلومه که تو حسودی ورزیدی
آجی مهدیه
2 اردیبهشت 92 10:02
میگما این محبوبه همونیه که اومدم عروسیش؟؟؟


دقیقا همونه
آجی مهدیه
2 اردیبهشت 92 10:03
اصن ایییییییییییییییییییییییش بهت


ایییییییییییییییییییش بر تو باد :دی
سوری مامان زهره
2 اردیبهشت 92 12:33
سلااااااااااااااااام خوبید؟ نمیاین اون ورا؟!منم رمز لطفا؟!


مرسی .اومدم
زینبی
2 اردیبهشت 92 12:35
ایول .پس زیاد دور نستیم از هم
اره .همینطور هست. متاهل های ما هم اکثرا زرنگتر هستن. چون فکرشون مشغول... نیست

میگما شما اول داماد رو بفرست بعد لشکری بیاین قدمتون روی چشم.


600-700 تایی با هم فاصله داریم
پس حالا که اینجوره مجردا خیلی فکرشون مشغوله.خدا مشغله فکریشونو کم کنه .همه با هم آمممممممین

دامادم میفرسم اتفاقا 3 تا برادر شوهر مجرد دارم که دارن کم کم تبدیل به ترشی میشن.میخوای با همونا بیایم .
زن دایی
2 اردیبهشت 92 14:22
سلام.چرا بهم رمز نمیدی؟؟؟مهم نیس.اما دوست داشتم منم ببینم.


عروس حالا چرا گریه میکنی.
مامان متین
2 اردیبهشت 92 16:47
اینم طرز تهیه خمیر بازی
مواد لازم:
آرد یک پیمانه
آب یک پیمانه
روغن یک قاشق غذاخوری یا کمی بیشتر
رنگ مجاز خوراکی
نمک 1/2 پیمانه

طرز تهیه:
آرد , آب و نمک را در قابلمه ریخته و بوسیله قاشق چوبی به خوبی هم بزنید.سپس آن را بروی حرارات ملایم قرار داده تا به هم دست بدهد . خمیر را از روی حرارت برداشته بگذارید خنک شود.حالا روغن را اضافه کرذه و روی سطح آرد پاشیده شده خمیر را کاملا ورز دهید. آن را به قسمتهای مساوی تقسیم کرده و با رنگ خوراکی به رنگهای متفاوت در آورید.در آخر کمی دستتون رو چرب کنید و خمیرها را ورز بدید.
این خمیر را با خیال راحت در اختیار کودک قرار دهید اگر خورده بشه بی ظرره و به خاطر شوری بیش از حدش اگر هم خورده بشه کودکتون دیگه بهش لب نمیزنه.
بسیار راحته و مقرون به صرفه.



در اولین فرصت میدرستمش
زینبی
3 اردیبهشت 92 10:18
600-700 تا که چیزی نیس.
شما که اهل سفر هستی. اینجا هم بیا دیگه.

امیییییییییییییین

دستتت در نکنه دیگه، ترشی میخوام چکار




شما عروس شو.ما میایم غصه نخور.
ترشی ما خوش برو رویه ها.از دست میدی ها
ترنم
3 اردیبهشت 92 13:11
وای منکه کلی کیف میکنم وقتی این همه عکس خوشکل در جمع صمیمی خانوادتو میبینم البته خوندن سفرنامه که یه حال بهتری داره در کل خیلی خوشحالم سفر حسابی بهتون خوش گذشته با تمام اتفاقاتش ،ایشالله همیشه خوش باشید عزیزم


خوشحالم که خوشت اومده
زینبی
3 اردیبهشت 92 14:18
به فکر میشم. تا بیای.

در اون موردم بذار فکر کنم به خاطرشما هم که شده

جاریه خوبی مثل زهرا جون از کجا گیر بیارم.


از همینجا تو شهر ما
زینبی
3 اردیبهشت 92 23:19
اینم حرفیه هاااا

درسم تموم شه خبرت میکنم


منتظر خبرتم :دی
مامانی مهدیار
4 اردیبهشت 92 1:01
سلام.رمز؟
آیدا(مامان الینا)
4 اردیبهشت 92 2:11
منم رمز میخوام
مامان پریسا
4 اردیبهشت 92 10:18
زهرا ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! ای نامرد

رمز نمیدی؟حالا کامی با من مشکل داره نتونستم بیام تو هم....
حد اقل اس میدادی


قبول دارم نامردم :دی
مریم به مولا باور میکنی همیشه به هوای اینکه بیام وبه تو میومدم نت ولی فراموش میکردم.همین که کامو خاموش میکردم تازه یادم میومد.شرمنده.حواس که نی .7 تا ملق زده
مامان پریسا
4 اردیبهشت 92 11:11
ولی لباس دخترونه اصن بهش نمیاد. یادت باشه این بار مجهز بری

زهرا یه چیزی میگم اما خصوصی

من الان که عکسو دیدم نکتهاشم فهمیدم


خودممم همون موقع فهمیدم چرا خدا بهم دختر نداده :دی
مامان پریسا
4 اردیبهشت 92 11:18
واییییییی زهرا چقد جمع و جور شدی... افرین

ولی جای خیلی خوشکلی رفتید

درسته رفتید روستا ولی چرا رو کپه ی ماسه عکس گرفتید؟ خب میرفتید رو یه تپه ی طبیعی

هم عینکش و هم دمپایی هاش مثل عینک و دمپایی پریسا هستن


خواهر کجای کاری الان چند ماهه دارم خودمو میکشم تا این شکلی شم.

تپه واقعی هم عکس گرفتم.این ماسه ها برای بناییشون بوده که اضافه اومده.بچه ها باهاش حال میکردن دیگه.
میگم این دو تا همزاد همن نگو نه
مامان پریسا
4 اردیبهشت 92 11:23
دوربینت مبارک اما چرا عکسش باز نمیشه؟ حتما حذفش کردی چون همین یکی باز نشد.
راستی چند مگا پیکسله؟
تولد داداش هم مبارک باشه.

وای اگر من بودم خودمو میکشتم...چیزی ازدست پریسا بچکه......؟؟؟؟؟؟؟وایییییییییییییییی

خسته نباشید عالی بود.

ایشالله دامادی شازده پسر


عکس دوربینو از نت برداشتم احتمالا اون حذف شده دوباره میسرچم میزارم عکسشو.
5 مگا پیکسله.دو طرفش صفحه نمایش داره.صفحه نمایش اصلیش تمام لمسیه.
من خودمو کنترل کردم وگرنه که الان کف اطاق افتاده بودم برا اون کاهوو خوردنش.
مرسی اومدی.بازم شرمنده
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:23
سلااااااااااااام
من اومدمممممممممممممممممم


چه عجب .گاوی گوسفندی چیزی قربونی کنیم.
خوش اومدین صفا آوردین با کامنتاتون خانم
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:23
هی وای من...اول پستت با شکنجه شروع شد...نمی دونی چقدر گرسنمه...ساعتو نگاه کن


ایکاش اول خودتو سیر میکردی بعد میومدی شاید دوبرابر کامنت میزاشتی :دی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:24
آفرین امیرعلی جون.برای مدیریت وب آشپزی استخدام شدی


باید باهاش صحبت کنم آخه بچم خیلی سرش شلوغه :دی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:25
تولد مامانت با تاخیر مباک...الهی 120 ساله بشن


مرسی ...ایشالا
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:26
به به چه جمع دوست داشتنی و صمیمی
فقط گلشون کم بود که پشت دوربینه احتمالا


دقیقا...جا شما هم خالی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:29
ای جونم دیزاینر خاله...
خاله یه خالی بستم گفتم دارم وبمو تغییر میدم کسی گیر نده
بیا یه دیزاینش کن دروغمون راست شه


فقط کافیه پسوردتو بدی بقیه اش حله :دی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:30
چه عکس نکته داری
نکته هاشو فسفری میکردی بیستر دقت کنیم


نه که پست رمز دار بود گفتم شما هم ببین نکته هاشو .
آخه درک میکنم چقد سخته نکته اصلی عکسو ندونی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:31
وای بیرون خونه دایی خیلییییییییی قشنگه...دلم خواسسسسسسسسسست


فقط بهار و تابستونا این شکلیه
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:32
واااای امیرعلی یه جوری نشسته آدم دلش میخواد هلش بده تو آب


یه 2-3 باری شیطونه اومد سراغم ولی دکِش کردم
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:33
قربونت بشم پیشیه خاله
چشات عینه پیشیا برق زدن


آخی تقریبا آخرین عکساس با موبایل
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:34
مثله علیه ماس...دورادور ذوق یه چیزیو میکنن


چقده آدم حرصی میشه.
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:35
آخیییییییییییییییییییییییییییی
دوست نازمممممممممممممممممم
خرم جونمممممممممممممم
دلم برات تنگ شده بووووووووووووووووووود




ما بیشتر والده ام
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:36
ای بابا
باز که شوهرت عوض شد
چیکارش میکنی؟!
عجبببببببببببببببببببب



هر روز عوضش میکنم.آخه زیاد با چیزای تکراری حال نمیکنم.تنوع طلبم خو
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:37
بدون شرح هاخیلی خوشگلن
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:37
الهی بابااحم عمر طولانی و باعزتی داشته باشن


غربونت
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:38
واقعا هم غزال و غزاله و بو غزال هستین خانوادگی


چه کنیم دیگه.ما اینم خو
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:39
هرچی دیدی امیرعلی رو گذاشتی تکش و عکس گرفتیا


برا همین نوشتم بدون شرح :دی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:40
دوربینت مبااااااااااااااااااااااارک
دست همسر مهربان درد نکنه و دست بدهش مستدام باشه
عکس دوربینت ظاهرا حذف شده


مرسی.
خدا از دهنت بشنوه خواهر.
احتمالا دوباره میزارم عکس
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:41
اولین عکستون مربوط به خوردنیه


همه تپل و مپل جز خوراکی چی میتونه باشه سوژه هامون
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:42
قربون خالی بندم بشممممممممممم
خب تفش حتما مزه نوشابه میده
ابراهیم پاشا؟


نه که تف کف میکنه و نوشابه هم کف میکنه.
بچم از بس فکرش خلاقه.

بش میاد ابراهیم پاشا؟
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:43
تیپ مهندسیت تو حلقم


از الان دارم تمرین میکنم
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:43
جمع خانوادگیتون همیشه سراسر شادی و خوشی باشه


مرسی.شما هم
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:45
تولد داداشتم مبارک.ایشاالله هرچی زودتر عمه بشی...یهکاری کن زن داداشت از خوشتیپی دربیاد


وای من که از خدامه عمه شم.

باید مخه داداشمو بزنم بگم نسلت داره منقرض میشه ها زود باش
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:45
کیکه قیافشم عاشقونس


وایییییییییییییییییییییی سارا نبودی بخوری.میگم مزه عشق یعنی واقعا مزه عشق میدادا.وای یادش بخیر
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:45
راستشو بگو سیزده بدر قهر بودین با هم؟


نه بابا جدا جدا رفتیم که دعوامون نشه :دی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:46
پست قشنگی بود.فکر نکنم کسی با دقت من خونده باشه
دیدی قهر نیستم


دیدم نیومدی گفتم الان دوباره یه اتفاقی افتاده .وقتی گفتی نه گفتم لابد قهری.که دیدم نه بابا مثه من تنبل شدی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:47
الان به نظرت پولم حلاله؟نصف وقت اداره تو نت بودم؟


اگه فکر میکنی پول این ماهت مشکل شرعی داره .شماره حساب بدم :دی
مامان علی خوشتیپ
4 اردیبهشت 92 14:49
اینو همینجوری میذارم تایید کن عملکرد بعضی شکلکارو میخوام ببینم



چه لحظه شیطون درونم گفت این شکلکارو پاک کن.وقتی سارا اومد نبینه.که بازم دَکِش کردم
اتنا مامان نگین
5 اردیبهشت 92 0:35
سلام دوستم خوبید?خیلی ممنون که پشیمون اومدید.اگه مایل بودی به منم رمز بده.خصوصی


رمزو برات فرستادم
اتنا مامان نگین
5 اردیبهشت 92 0:38
تیک خصوصی نزدم رمز تاییدش نکن ممنون
مامان علي خوشتيپ
5 اردیبهشت 92 1:35
آهان ديدمشونخواستي پاك كن
فقط نفهميدم هفتمي از راست و آخريه منظورشون چيه؟


خوشا به سعادتت.
منم نفهمیدما
زینبی
5 اردیبهشت 92 14:28
باشه حتما

اما میترسم تا اون موقع ترشیش از برو رو بیفته


نه بابا مواد ماندگاری میزنیم بهش
زن دایی
6 اردیبهشت 92 17:28
سلام امیری.خوبی نانازی.عزیزم بازم بیا ازین طرفا.آخه دل مستاجرمون واست تنگ شده.راستی کیکی که مزه ش عاشقونه بود نوش جونتون باشه.


سلام زندایی.
ما که همیشه خونه شماییم.کی بشه از خجالتتون در بیایم
ما هم دلمون برا مستاجرتون.
بازم بکنین از اون کارا.منظور کیکو تولد بود
زینبی
7 اردیبهشت 92 10:27
مواد ماندگاری که کیفیتش رو میاره پایین و احتمال دچار بیماری های نا علاج زیاد میشه.
ناسلامتی صنایع غذایی میخونم
یکی جونترش رو نگه دار




یکیشون یه سال از من کوچیکتره .یعنی 23 سالشه.نظرت چیه؟؟
ولی اونوقت 2 تا برادر شوهر بزرگم که باد میکنن رو دستمون
اتنا مامان نگین
7 اردیبهشت 92 14:49
سلام عزیزم ممنون که رمز دادی هر چند الان که اومدم دیدم رمز نداره چه جاهای خوشگلی رفتی پسر ناز وخوش خنده ای داری .تولد داداشی هم مبارک باشه.دوربینت هم محشره


آره رمزشو برداشتم.
جات خالی حسابی.
ممنون
زینبی
7 اردیبهشت 92 22:34
23 که میشه هم سن.
خوب نیست.بزرگترش چنده؟
تا اون موقع اونا هم رفتن


یکیشون 29
یکیشن 27
آخریه 23
هر کدومو پسندته بگو برات آسین بزنم بالا
زینبی
8 اردیبهشت 92 12:02
از 2 تای اخری ببین کدوم اخلاقشون و شرایطشون بهتره. بیشتر به شوهر جونت شباهت داره.


سلیقت رو قبول دارم. خودت انتخاب کن واسم.


اگه منظورت27 و 23 که هر دوشون خوبن.
اونه که 27 سالشه.هم خونه داره هم ماشین داره هم موتور پرشی داره .تازه دو بارم رفته کربلا.قیافشم بدک نی.

اون 23 سالهه.ماشین تازه خریده .تازه پژو پارس.خونه نداره .قیافه هم داره.

دیگه خودت سنگین سبک کنو بیا خاستگاریشون :دی
زینبی
8 اردیبهشت 92 12:03
میشه بدونم همسر جنابعالی چند سالشونه؟




همسر بنده 32 و 7 ماهشه.دقیق 8 سال اختلاف سنی داریم.
زینبی
8 اردیبهشت 92 14:18
عزیزم گفتی مو به مو مشخصات رو گذاشتی.اما چند چیز رو جا انداختی.

شغلشون ؟ مدرک؟
چقدر شیر بها میخوان؟
.....


فکر کنم قضیه جدیه ها.
میخوای بیام برا خصوصی بزارم :دی
مسیحا
8 اردیبهشت 92 22:37
سلام عزیزم، با پست پنج ماهگی آپم زود بیا منتظرم


حتما
بافق مظلوم
9 اردیبهشت 92 11:36
سلام چه خبرا خوبید خوشید سلامتید
برای ما چه کردید تعداد آرای جمع آوری شده


ممنون.
شما که جاتون اَمنه.رای منو خانواده مال شماس
زینبی
9 اردیبهشت 92 12:16
نه بابا خواهر

بذار فعلا همون درسمون رو بخونیم. خودش میاد وقتی که قسمت باشه. اونوقت حتما دعوتت میکنم تا بیای
که خوشحالم کنی.





ایشالا .راس میگی فعلا درس از شوهر واجب تره.
مامان یلدا و سروش
9 اردیبهشت 92 15:24
آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل، تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد به مادر . . . که مهرش تا ابد در دلها جای دارد . . . روزت مبارک عزیزم
مامان یلدا و سروش
9 اردیبهشت 92 15:30
با تاخیر تولد ممانتون و برادرتون هم مبارک


مرسی عزیزم
مامان یلدا و سروش
9 اردیبهشت 92 21:02
مادر ای پرواز نرم قاصدک مادر ای معنای عشق شاپرک ای تمام ناله هایت بیصدا مادر ای زیباترین شعر خدا پیشاپیش روزت مبارک عزیزم.
زینبی
14 اردیبهشت 92 12:20
اره دیگه تموم شه درس تا وقت ازاد داشته باشی که اول زندگی بتونی بری تفریح و گردش


الان میگی این حرفو.وقتی پاش افتاد و مامان شدی دیگه نمیگی.
زینبی
14 اردیبهشت 92 13:34
دیگه حرص امتحان رو که نداری انوقت


جواب اون کامنت خصوصیت عمرانه.
اینم یه حرفیه خواهر
زینبی
15 اردیبهشت 92 9:06
گناه دارمااااااااااااااااااا


نه نداری
رسول
16 اردیبهشت 92 2:44
عالی بود فقط همین ______________$$$$$$$ _____________$$$$$$$$$ ____________$$$$$$$$$$$ ____________$$$$$$$$$$$ ____________$$$$$$$$$$$ _____________$$$$$$$$$ _____$$$$$$_____$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$__$$$$$$_____$$$ ___$$$$$$$$$$$$$$$$_________$ ___$$$$$$$$$$$$$$$$______$__$ ___$$$$$$$$$$$$$$$$_____$$$_$ ___$$$$$$$$$$$__________$$$_$_____$$ ____$$$$$$$$$____________$$_$$$$_$$$$ ______$$$__$$__$$$______________$$$$ ___________$$____$_______________$ ____________$$____$______________$ _____________$$___$$$__________$$ _______________$$$_$$$$$$_$$$$$ ________________$$____$$_$$$$$ _______________$$$$$___$$$$$$$$$$ _______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _______________$$_$$$$$$$$$$$$$$__$$ _______________$$__$$$$$$$$$$$___$_$ ______________$$$__$___$$$______$$$$ ______________$$$_$__________$$_$$$$ ______________$$$$$_________$$$$_$_$ _______________$$$$__________$$$__$$ _____$$$$_________$________________$ ___$$$___$$______$$$_____________$$ __$___$$__$$_____$__$$$_____$$__$$ _$$____$___$_______$$$$$$$$$$$$$ _$_____$____$_____$$$$$$__$$$$$$$$
مریم
3 خرداد 92 13:20
سلام ، وبلاگ خیلی قشنگی دارید امیدوارم در تمام مراحل زندگیتون موفق باشید . خدا امیرعلی جون برات نگه داره من یه پسر دارم که اسمش علی خوشحال میشم اگه به من هم سر بزنید
زن دایی
9 خرداد 92 10:52
سلاااااااااام.رسیدن به خیر؟خوش گذشت.چه خبرا بود