امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

یاسوج!

1392/6/4 16:00
3,955 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

سلامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خوبین؟چه خبرا؟

یه جورایی این سفر ،اعتصابمو بهم زدچشمک

فکر کنم نگفته بودم که رفتیم یاسوج .اونم با خانواده جناب همسر.

جاتون خالی فراوون خوش گذشت.چقد باصفا بود.معرکه بود.هر قدم که برمیداشتی آب داشت از زمین میجوشید.

من موندم چرا خدا همه نعمتاشو به صورت مساوی تقسیم نکردهنیشخند

جاده هاش چه باحال بودن.انگار که تو جاده چالوس و هرازیخیال باطل

از من میشنوین یه سفر اونورا برین ،مطمئنا پشیمون نمیشین.

عکسا و سفرنامه تو ادامه مطلبه...

 

 

 

دوشنبه 22 مرداد ساعت نزدیکای 10 شب بود که راه افتادیم.ساعتای 1 رسیدیم نائین.همونجا خوابیدیمو صبحش راه افتادیم سمت اصفهان

اینم از سی و سه پل معروف که خشک تشریف داشتن.ما بافقیا سنگ آهنمونو مفت مفت میدیم به فولاد مبارکه اصفهان هیچی نگفتیم.بعد اومدیم از این اصفهانیا آب شیرین گرفتیم ،زدن لوله های انتقال آبو ترکوندن .که ما خودمون آب نداریم اونوخ بیایم به شماها آب بدیم.آخه این رسمش نی.قهر

ای جانم امیرعلی و دختر عمش مریم سادات.قربونش برم چه بزرگ شدهماچ

امیر آقای عاشق تخته نَرد

اینم از امیر تَبادُل(تعادل)

راسی کنار پل سی و سه پل ناهار خوردیم

اینم از امیر مستقل ما .که برای اولین بار خودش با دستای خودش ناهارشو تا ته خوردتشویق

بعد از اصفهان راهی سمیرم شدیم.فکر کنم ماله اصفهان باشهسوال

عجب جای باصفایی بودا.یادش بخیر

به پر آبی آبشار مارگون نبود ولی همونشم باحال بود

فکر کنم یه 30-40 متری ارتفاع داشت آبشارش

این سمیرم تو هر کوچش یه چشمه و آبشار داشت.وسط هر کوچش یه جو آب بود.خوش به حالشون.

اینم یه آبشار دیگه اس تو همون سمیرم.حیف که مردم خیلی کثیفش کرده بودن.

اینجا هم چشمه نازه .ماله روستای وَنک .اینجا هم خیلی باصفا بود.ولی حیف که با لوله های انتقال آب به کارخونه آب معدنی محیطشو داغون کرده بودن

بدون شرح!

بدون شرح!

 

پخت غذا با آقایون بود مخصوصا عمو عباس و عمو محمدرضا.دسشون درد نکنه دلی از عذا در آوردیم تو اون چند روز

وای این دختره چقد شبیه پریساس،مگه نه مریم جون؟

اینجا سی سخته بعد از سمیرم.امیرعلی و عمو کاظمش!

امیرعلی و محمدصادق!

تقریبا یه 2-3 کیلومتری رو پیاده روی کردیم تا رسیدیم به آبشار سی سخت.تو طول راه هم که دیگه رودخونه غوغا میکرد

امیرعلی و توت فرنگی و رودخانه سی سخت!

 

بدون شرح!

اینم از آبشار سی سخت!

بدون شرح!

بعد از دیدن آبشار سی سخت نصفیمون برگشتن سمت ماشینا و چند نفرمون هم همون راهو ادامه دادیم تا برسیم به چشمه شور.

که وقتی به این کندوها رسیدیم .صاحبش گفت چشمه شور همون اولای راهتون بوده و الان خشک شده.

بدون شرح!

امیرعلی و رژلب!

گاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچرانگاوچران

تاریخ عکسا 4 روز جلوترهنیشخند

کنار آبشار یاسوج بودیم(عکس درست و حسابی نداشتم که بزارم)که فهمیدم مامانم قراره دستشو عمل کنه.خیلی جا خوردم.هیچوخ نگفته بود دسش درد میکنه.

همین که رسیدیم یزد من و امیرعلی خونه دایی محسن موندیم تا فردا صبح بریم ملاقات مامانم و همون روز هم خوشبختانه مرخص شد.

پانسمان دسشو باز کرده و تا چند روز دیگه بخیه هاشو هم میکشه.

چن وقت دیگه هم باید بره اون یکی دسشو عمل کنه.ناراحت


دیشب ساعت 12 امیرو بردم توالت که یهو پاش لیز میخوره و با صورت میره تو شیر آب .خیلی ترسیدم.خدا رو شکر فقط پای چشمش زخم شد و خدا رحم کرد چشمش هیچی نشد.

 

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (58)

مامان محمد و ساقی
4 شهریور 92 19:58
سلام زهرا جون
رسیدن بخیر
پستتو خوندم.خیلی قشنگ بود
میام دوباره عزیزم


سلام مینایی.
قربونت.منتظر تم
مامان مهنا
4 شهریور 92 21:35
منم شنیده بود یاسوج معرکه هست


شنیدن کی بود مانند دیدن
مامان مهنا
4 شهریور 92 21:36
بابا اهنگ


امیر عاشقشه.تازه بعصی تیکه هاشم حفظه ناقلا
مامان مهنا
4 شهریور 92 21:38
به به چ عکسایی
مامان مهنا
4 شهریور 92 21:38
اخی چ بد شد باز خوبه ب چشمش نخورد


دقیقا.خدا خیلی رحم کرد به مولا
پویا
4 شهریور 92 23:40
دوست عزیز توضیحاتو به ایمیل عباس فرستادم چک کنید


عباس کیه?ما اینجا فقط امیرعلی داریم
پویا
4 شهریور 92 23:40
دوست عزیز توضیحاتو به ایمیل عباس فرستادم چک کنید.
پویا
5 شهریور 92 0:33
آقا عباس، مامان امیر علی سیستم عامل تب با ویندوز فرق داره تب معمولا اندروبده لپ تاب و... ویندوز. حالا این فیلتر شکن مخصوصه ویندوزه شما اگه فیلتر شکن تب میخواین باید فیلتر شکن موبایل رو دانلود کنید.




مفهوم شدم.مرسی


من هنو این آقا عباسو نمیشناسما?
محمد
5 شهریور 92 7:50
همیشه به شادی وگردش.
امیدوارم دست مادر مهربونتون زودتر خوب بشه .


ایشالا
مامان پریسا
5 شهریور 92 7:59
سلام زهرا جون رسیدن به خیر.
جالبه تا ما تصمیم گرفتیم بریم یاسوج تقریبا نصف مردم ایران هم تصمیم گرفتن برن.
اینقد شلوغ بود که چایی برای سوزن انداختن نبوددرسته هواش خوب بود ولی ما تصمیم گرفتیم دیگه هیچ وقت گذرمون اون طرفا نیفته.


ا شما کی تصمیم گرفتین ما خبر نداشتیم.ما که رفتیم شلوغ بود ولی از اونجایی که بچه بافقیم جای سوزن انداختن سریع پیدا میکردیم.
مامانی
5 شهریور 92 8:03
سلام خانومی امیرعلی جون خوبه
همیشه به تفریح
چه جایه با صفایی من که تا حالا نرفتم ولی ازبس تعریف کردی ما هم دلمون هوایی شد
الهی خدا رحم کرده که فقط زیر چشمشه
ایشالا که هیچوقت غم نبینید


هواش عالی،آبش تگری،سرسبز مثه شمال.
ایشالا
مامان پریسا
5 شهریور 92 8:18
این اسب خاکستریه رو ما هم زیارت کردیم. ولی بعدش دیگ اون بالا نرفتیم. کمی موندیم و برگشتیم..... خب دیگه نمیتونستیم 2-3 کیلومتر راه بریم....


پس ما عجب اراده و پشتکاری داشتیما
مامان پریسا
5 شهریور 92 8:20
ایشالله دستای مامان زود خوب بشن.... چه دختری هستی که متوجه نشدی مامان مشکل داره؟

خدا واقعا به امیر علی رحم کرده... صدقه یادت نره زهرا جون.


ایشالا.من که متخصص نیسم که.اونم هیچی نمیگفت.
حتما
راسی نگفتی نکنه اون دختره پریساس?
مامان نوژا جونی
5 شهریور 92 8:28
سلام مرسی که بما سرزدی رمز 26590


قربونت
مهین
5 شهریور 92 9:54
سلام عزیزم
وای کلی خاطره برام زنده کردی
من با مامانم اینا یاسوج و سمیرم و سی سخت و کلی آبشار و چشمه رفتیم خداییش خیلیییییییییییی قشنگ بود هر جا رو نگاه میکردی آب می دیدی! اون وقت منطقه ی ما
انشالله همیشه خوش و خرم باشین...
وای خدا رحم کرده به امیر جون...صدقه براش بنداز...
الهی مامان گلت زودتر خوب بشن؟ عمل چی بوده چرا هر 2 دست؟ نکنه مربوط به عصب دست می شده؟
فعلا بابای
بازم میام


ایول پس شما هم یاسوج رفتیم.خیلی باحاله.
آره خیلی خدا رحممون کرد ...
آره عصب دسشه
پویا
5 شهریور 92 13:01
خوبه که کارتون راه افتاد.


دست درد نکنه عالی بود .
پویا
5 شهریور 92 14:00
لطفا مدل گوشیتونو بگین.


akhe riya mishe :d
پویا
5 شهریور 92 14:03
لطفا لین لینک رو بر روی مرور گر خود باز کنید.





http://dl.asdownload.net/downloa

d2/iBrowser%20android-[www.asdownload.net].zip





با گوشی بازش کنم?خیلی سخته که چجوری کپیش کنم
پویا
5 شهریور 92 14:06
اگه اون سایت باز نشد میتونید به این سایت که کامل تره مراجعه کنید. http://www.uc-browser.ir/tag/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF+%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%AA%D8%B1%D8%B4%DA%A9%D9%86+%D9%85%D9%88%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D9%84
پویا
5 شهریور 92 15:53
اینجوری نمیشه شما دسترسی به یاهو مسنجر دارین


ایکاش برنامه اشو میزاشتی تو وبلاگت
ماوا
5 شهریور 92 17:34
سلام
اميدوارم سفر حسابي بهتون خوش گزشته باشه
و
دست مامانتون و صورت اميرعلي كوجولو سريع تر خوب بشه


آره جات خالی

ایشالا
negin
6 شهریور 92 18:30
خوشحالم که خوش گذشته شاد باشی آپم
زن دایی و دایی
7 شهریور 92 8:24
سلام.خیلی قشنگن عکساتون.جای باصفاییه.
خیلی خدا رحم کرده عزیزم.صدقه بده.خیلی گریه کرده حتما فداش بشم...
امیر علی جونم دوستت داریم.
راستی پیشاپیش سفر شمال بهتون خوش بگذره.مراقب خودت و امیرجونمون باش.
یزد نیومدید ماشین ببینید؟؟


آره یه ذره گریه کرد بعد گفتیمش اگه گریه کنی زخمت خوب نمیشه.اونم آروم شد.
شمال مهرماه میریم.
شما کی عازمین?
مامان متین و مهبد
7 شهریور 92 13:42
به به عجب جاهای باصفایی رفتید.
لباس زرافه ایه چه بامزست.
نمیدونم چرا امیر علی رو که نگاه میکنم انگار خواهرزاده خودم محمدرضا رو میبینم. خیلی شبیه هم هستن .شیطونیاشون هم مثل همه
خدا بد نده ان شالله که الان مامانت حالشس خوبه
وای وای دردم اومد. الهی من بمیرم برات خاله جون.


آره جات خالی خیلی باحال بود.

آره مامانم بهتره .الان یه هفتس اومده تهران عشق کنه با فامیلاش
مامان پارسا و پوریا
8 شهریور 92 0:27
همیشه در سفر(با خانواده)
خوش باشین


قربونت.شما هم همینطور عزیزم
آجی مهدیه
8 شهریور 92 13:02
بچه محله
8 شهریور 92 19:22
سلام:امیدوارم سفر خوبی را پشت سر گذاشته باشید.یاسوج شهر قشنگیه ولی مهربونی بعضی از مردمشون مثل مانیست .اخه مثل اصفهانیها ادرس اشتباه میدن.
راستی عمو کاظم مگر تو شهر خودمون کم سوار اسب میشه که رفته این اسب خمار رو پیدا کرده ودو نفر هم سوارش شدن؟


کلا عمو کاظم خیلی دوس داره با امیر ما عکس بندازه.چیکار کنیم دیگه پسرمون محبوبِ.
جدی دقت نکرده بودم .آخه ما که آدرس نمیگرفتیم .عمو عباس میگرفت.شاید اونو پیچونده باشن.خدا میده

عمو اصغرو میدونسم اهل اسب سواریه ولی عمو کاظمو خبر نداشتم.چشم خانومش روشن
مامی امیرین
9 شهریور 92 13:46
همیشه به سفر..
چقدر جای با صفاییه..
الهی ..خدا رحم کرده چشمش طوری نشده..دلم براش سوخت..


آره جات خالی.

آره خدا خیلی رحم کرد
❤دو نیمه قلبم❤
11 شهریور 92 13:57
سلام زهرا جون
ایشالله همیشه به سفر عزیزم.رسیدن بخیروببخش دیر اومدم.اینروزها سرم خیلی شلوغه.میام نت و دو سه وتا وبلاگ میرم و زود میام بیرون.



قربونت.شما دیر هم بیای خوبه

چرا نکنه دوقلوها دارن اذیت میکنن.

❤دو نیمه قلبم❤
11 شهریور 92 14:00
زاینده رود که دو سه ماه پیش آب داشت دوباره بستن؟
تمام زیبایی سی و سه پا به زاینده رود
سنگ آهنتون خیلی ارزش داره ها.کلا" یزد خودش یه تیکه سرمایه و معدنه.دیشب تو یه برنامه ای تو تلویزیون آقای قمی اومده بود که کارآفرین نمونه بودن و اهل یزد.ثابت کردن یزدیها پستکارشون سفت و سخته


کم آبی زاینده رودشونو انداختن گردن ما بافقیا .

اگه دسته من بود عمرا سنگ آهنمونو بهشون میدادیم .همرو صادر میکردم خارج

بودجه کشور بعد از نفت از همین معدنای سنگ ماست
❤دو نیمه قلبم❤
11 شهریور 92 14:02
مریم سادات خیلی خوشگل شده ماشالله
امیرعلی جان چه چشمهای قشنگی داری عزیزمبستنی نوش جونت
لباس زرافه ای امیر علی خیلی خوشگله


قربونت.

چی شد رفتی تو کار چشای امیر؟

همه عاشق این لباسشن
❤دو نیمه قلبم❤
11 شهریور 92 14:06
لباس زرافه ای امیر علی خیلی خوشگله
برای مامانت خیلی ناراحت شدم.ایشالله دستش خوب باشه.حتما" نمیخواسته ناراحت بشی و بهت نگفته


منم اون موقع ناراحت شدم که نگفته بود.حتما میخواسته سفر بهم خوش بگذره.

الان بخیه دسشو باز کرده.خوبه الان
❤دو نیمه قلبم❤
11 شهریور 92 14:07
آخی زهرا خیلی مواظبش باش.دلم واسش سوخت.نگاه کن زیر چشمشو


بچم شانس نداره.خیلی ضرب میخوره یه مدتیه.

باید ببرمش نظرشو بگیرن
❤دو نیمه قلبم❤
11 شهریور 92 14:08
تو هم همش تاریخ اومدنت رو عوض کناون تاریخی که میای امکان داره بارندگی باشه.اینجا همین امروزش بارون بود.یه روز هوا خوب و یه روز بارون.ولی خیلی گرم و شرجیه



ما با این تغییرات سازگاریم.

ماشین که هنو نخریدیم.شوهرمم تازه دندوناشو کشیده تا دندون بزاره طول میکشه.

برا همین مهر ماه میایم.
fatima
12 شهریور 92 8:20
سلام چه خوب که برگشتی
منم دو سال پیش یاسوج رفتم خیلی با صفاست
خوشحالم که بهت خوش گذشته.
امیر علی خیلی بهش خیر گذشته ها
یه صدقه ای اسپندی
راستی اگه عمل دست مامانت مال عصب باشه زود خوب میشه. عصب دست که مشکل داشته باشه دست بیشتر خواب میره و ماهیچه کف دست به سمت خشکی میره.
ایشاله مامانت زود زود سلامتیشون رو به دست بیارن.


آره ماله عصبه دسش بوده عملش.الان خیلی حالش خوبه ولی هنو نمیتونه با دسش کار کنه.

مامان زری
14 شهریور 92 23:15
چه جای قشنگی بوده، جای ما خالی
همیشه به سفر و شادی عزیزم
دلم کباب شد مامانی، خدا رو شکر به چشماش آسیبی نرسیده


آره جات حسابی خالی،کلی کیف داد
ما که اینجا جیگرکی باز کردیم با این اتفاق
negin
17 شهریور 92 21:43
عزیزم آپم
زینبی
17 شهریور 92 23:34
بههههههههههه ببین چه خبره؟؟؟ زهرا جون سفرا بخیر. خوشحالم که بهت خوش گذشته.باهات تلفنی صحبت کردم شبی که رسیدی, گفتی مامان دستشون رو عمل کردن, خیلی دعا کردم واسشون. ایشالله که خوب خوب شده باشن. منم یک مدت نبودم. ببخش که دیر اینجا سر زدم بهت. راستی فدای چشمای امیر جون که خدا رحم کرده واقعا. دوستون دارم.
مامان حوریه
20 شهریور 92 11:04
واااااااااااااااااای خوش به حالتون چه جاحای با صفایی رفتین ما که از بابلسر اون طرفتر نرفتیم


داری ناشکری میکنیا.بابلسر به اون باحالی من آرزومه اونجا باشم جای شما.
❤دو نیمه قلبم❤
21 شهریور 92 15:45
سلام زهرا جون ممنونم از کامنتهای قشنگت گلم
زینبی
25 شهریور 92 15:01
کجایی زهرا جوووووووووووونمممممم؟
مامان پریسا
26 شهریور 92 18:55
سلام زهرا جون ما برگشتیم. دوست داشتی بیا سفر نامه بخون راسی اون دختره هم پریسا نیست زیاد بهش نیگا نکن
خوشگله
28 شهریور 92 1:11
سلام مامان امیر علی تولد فرشااااااااااااد خوش گذشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام.
اِی بد نبود .ولی بچه ها نبودن من زیاد حال نکردم.
محمد81
29 شهریور 92 17:26
احساسم اینه:یعنی تنفر دارم در حد المپیک از مدرسه.نقشه هایی که من از مدرسه فرار کردن کشیدمایکل اسکافیلد و بارز برای فرار از زندان نداشتن


نگــــــــــــــــــو شوخی میکنی؟!

مامانت که میگه محمد عاشقه مدرسه اس و بچه درس خونم هست!
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:31
ای جانمممممممممم
رسیدن شما هم به خیر
من عاشق یاسوجم...فوق العاده زیباست


قربونت.
آره خیلی باحال بود
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:31
ظاهرا هرجا رفتید خشک شده بوده


آره بابا شانس نداریم که!!!فکر کنم از عمد بوده
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:32
عزیزمههههههههههههههه
چقدر هزارماشاالله ناز شده امیر علی جونم
دخترعمشم خیلی نازه ماشاالله


چشاتون ناز میبینه
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:32
ای جانمممم...حال میداده از بالای آبشاره بپریها


آره اگه میخواسی بری اون دنیا معرکه بود
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:34
ایول امیرتبادل
تخته نردم بازی میکنی پس؟پاستور چی؟


اصن به قیافه من میاد تخته نرد بلد باشم.ماله شوهره خواهر شوهرمه.
اما با پاسور حال میکنما
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:34
داری تو عکس گرفتن حرفه ای میشیا...زاویه عکس گرفتنت تو حلقم


چه کنیم دیگه....ما متعلق به همه ایم!
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:41
عکس از عمو عباس نداشتی؟


به علت ازدیاد عکساش تو وبه امیر .فعلا تعطیله گذاشتن عکس عمو عباس.
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:42
انشاالله که همیشه سلامتی باشه برای مامانت و همه خانوادت...
مامان علی خوشتیپ
30 شهریور 92 12:45
الهی بمیرمممممفراوون برای عزیز خاله صدقه بده
خاطره مامان بردیا
30 شهریور 92 18:46
چه عکسای قشنگی... چه سفر خاطره انگیز و به یاد موندنی... لباساتم که خیلی بهت میاد. مخصوصا اون زرافه ای


مرسی خاله مهربون
رضا
31 شهریور 92 8:59
سلام پست زیبائی داشتین ولی دلم واسه امیرعلی سوخت ...طفلی صورتش دلمو کباب کرد.


بزرگ بشه یادش میره
سمیه
31 شهریور 92 15:15
سلام دوست عزیزم خیلی عالی بود ماشاالله پسر ماه ماهی داری انشاالله همیشه سالم و موفق باشه
❤دو نیمه قلبم❤
2 مهر 92 20:19
سلام زهرا جون غیرفعال
کجایی دختر
چرا پست نمیذاری
حتما" میگی حس و حالش نیست
امیرعلی خوبه؟؟؟؟
سفرتون به بابلسر به کجا رسید؟؟؟؟



ایشالا شنبه بابلسریم
مامان علي خوشتيپ
3 مهر 92 23:25
خصوصي