امیرعلی و شیطونیهاش
سلام پسر مامان
اومدم بازم از شیطونیات بگم.از وقتی که بیدار میشی تا موقعی که میخوای بخوابی فقط و فقط راه میری و شیطونی میکنی.خونه مامان بزرگ اینا.همه پشتی هاشونو میندازی و روشون راه میری.میری تو آشپزخونه و مستقیم میری سر کابینتا و تا حالا ٣-٤ تا کاسه شکوندی و من سریع به دادت رسیدم .
حالا که راه میری پسر گوش حرف کنی هم شدی.مثلا بهت میگیم موبایلو بیار تو هم میاری.
راسی عشقت توپه وقتی راه میری پا میزنی بهش و دنبالش راه میوفتی تا ازش خسته بشی.
دختر خاله کجایی ٢-٣ روزه بهمون سر نزدی.جای نظرهات خیلی خالیه.
راسی تازگیا خیلی بد شدی و اصلا غذا نمیخوری همش میخوای میم بخوری.
هر جا میریم مهمونی همش باید دنبال سرت بیام که خراب کاری نکنی.خیلی با بچه ها جوری.اما با مردها ضد ضدی و غریبی میکنی.باید از فاصله ٢ متری باهات حرف بزنن و اگر نزدیک بشن میزنی زیر گریه.
وقتی میام دنبالت که بگیرمت تو میخوای بدویی ،خیلی حرکتت جالبه.
شاسی هایی که سفارش دادم تا فردا میرسه.