امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

ماجرای یزد و آقای تقی زاده

1390/5/27 18:18
1,505 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی

الان با خاله محبوب هر دوتون تو پذیرایی خوابین.تو که حسابی خسته بودی چون دیروز رفته بودیم یزد برا ماشین خواب درست و حسابی نرفته بودی . و شب هم خونه مامان معصوم به خاطر اینکه جات عوض شده بود همش تو خواب گریه میکردی.موقعی که مامان معصوم اینا برا سحری پا شده بودن تو هم بیدار شدی ،چرا اینقدر حساسی.تازه بیچاره ها بی صدا کاراشونو میکردن.ولی بازم بیدار شده بودی.رفتیمو باهاشون سحری خوردیم.

رفته بودیم تو یه مغازه اسباب بازی فروشی تا برا فرشاد کادو بگیریم برا تولدش.که بابایی یه 206 دید که اونجا پارکه، که تر و تمیز بود .از صاحب مغازه پرسید ماله شماست و فروشیه .که طرف گفت آره میفروشمش.قرار شد همونو بگیریم دیگه.که بابایی صبح ماشینو برد پیش تعمیرکار و گفتن که ماشین اصلا رنگ نداره و سالمه.داشتن قولنامه میکردن و بابایی هم پولش نقد بودا.که طرف تا اومد بره بانک و چک و پول کنه بانک بسته بود.به خاطر ماه رمضون و پنج شنبه زود بسته بودن.عجب شانسی .طرف گفت برین شنبه بیاین .بابایی گفت میخوای چک تضمینی بدمت . قبول نکرد.اه اه اه .اومدیم بافق و قرار شد بابایی 1 شنبه بره برا خریدنش .خدا کنه این بار دیگه بخرتش و گرنه خودمو میکشم.کلافه

راسی الانم آقای تقی زاده برات موتوری که خریده بودیم و آورد.موتوری که دایی رضا آورده بود برا تولدت اصلا برات خوب نبود.رفتیم و عوض کردیم و اونو گرفتیم.چون رنگ آبیش اونجا نبود قرار شد بیارتش در خونه.که دستش درد نکنه آورد همین الان.شب هم خونه عمه عصمت من یا همون مادر خانم آقای تقی زاده دعوتیم.

چون آقای تقی زاده فرمودن صفحه ات برام دیر بالا میاد امروز شکلک نمیزارم .فقط به خاطر شما آقای تقی زادهنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

دختر خاله
28 مرداد 90 1:31
دختر خاله جون ایشالله بنز بخرید

باز که ریز و بمو نوشتی جیگر یه کم ملاحظه کن
چرا فونتت عوض شده؟


از بس این مساله ماشین خریدن مهمه .مجبور بودم همشو بنویسم.فونتم عوض نشده فقط درشت شده.من 206 میخوام(گریه)
نازنین نرگس نفس مامان
28 مرداد 90 2:00
ایشالا که معامله میشه ماشین و ماهم یه شیرینی افتادیم


فدات.حتما
فاطمه
28 مرداد 90 12:54
سلام عزیزم،مرسی که سر زدی.چرا که نه!منم لینکیدمت
مامان زهرا نازنازی
28 مرداد 90 14:01
دختر خاله
28 مرداد 90 15:30
ایشالله معامله تون شد حتما یه سر تهرانم بیاین


ایشالا
دختر خاله
28 مرداد 90 15:31
چه همسر قانعی آفرین به تو همسر و مامان نمونه


چه کنیم.کمال همنشینی در من اثر کرد.همش به خاطر توئه دختر خاله
دختر خاله
30 مرداد 90 2:32
قربون شما
عاشقتم


ما بیشتر