کارای عجیب و غریب
دیشب خیلی کارای عجیب و غریب میکردی.همش دستتو میکردی تو دهنت تا اوق بزنی از این صدات خوشت اومده بود فکر کنم.اینقدر تکرار کردی تا بالا آوردی.هر وقت که ما میگفتیم نکن یا دستت رو میگرفتیم بدتر میکردی یا میخندیدی.انگار که داری ما رو سر کار میزاری.2 بار لباساتو به خاطر این کار عوض کردم.عمه عصمتم هم خونمون بود.شایدم جلو اونا لوس شده بودی.اصلا علتشو نمیدونم.صبحی رفتم روروئکتو شستم آخه دیشب کثیفش کرده بودی.الانم با بابایی رفتی بیرون تا من نفس راحت بکشم یه ذره .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی