امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

خونه دایی محسن چی کارا که نکردی!!!

1390/3/23 11:34
987 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز رفتیم یزد.به خاطر اینکه ٣بار بردیمت همینجا دکتر ولی خوب نشدیناراحت.گفتیم ببریمت اونجا شاید فرجی بشهلبخند.وقتی رسیدیم رفتیم خونه دایی محسن.ناهارمون و خوردیم .اونجا تو هر چی تونستی آتیش سوزوندیشیطان.از پله برا اولین بار رفتی بالا تشویق.خودت که خیلی حال کرده بودی،مثه مانیشخند.بعد از ظهر رفتیم پیش دکتر شکیبا .همین که ما شروع کردیم به حرف زدن و بگیم تو چته.حرفمو قطع کردو همه چیزو انداخت گردن خودموقت تمام.از تعجب شاخ در آوردمتعجب.گفتم ای بابا آقای دکتر یه معاینه بکنین بعد منو مقصر بدونینبازنده.گفت همش به خاطر شیرته.گفت اینو بخور اینو نخوراوه.خلاصه منم تسلیم شدم دیگه.چاره ای نبود حتما راست میگه دیگه.نیشخند

وقتی که از دکتر برگشتیم من و تو خونه دایی محسن موندیم ولی بابایی به خاطر اینکه شب کار بود باید برمی گشت بافقناراحت.ما موندیم که با بابابزرگ اینا برگردیمچشمک.شب خونه دایی محسن عمه عصمت،زن عمو بی فاطی خان ،طیبه اینا دعوت داشتنمژه.تو مهمونی تو دیگه خیلی ریلکس بودیابرو.هر کار که ما نمیذاشتیم بکنی ،کردیاز خود راضی.زیر میزا میرفتی .دست به گلدونا میزدی،خلاصه کلی شیطونی کردیشیطان.آخر شب هم با عمه عصمت اومدیم بافق.تو ماشین مگه خواب میرفتی از بغل مامان بزرگ میرفتی بغل عمه.کچلمون کردیکلافه .خلاصه اومدی جلو و تو بغل خودم خوابیدی.بغلماچقلب

جدیدترین کار و پیشرفتت گرفتن و بلند شدن از وسایله.هر چی ببینی میگیری و وامیستیمتفکر.از مبل گرفته تا ماشینت.خلاصه بلا شدی دیگهآخ.هنوز جای شکرش باقیه که نمیتونی ازشون بالا برینیشخند.که کار ما مشکل میشه.زبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دختر خاله
23 خرداد 90 11:46
چرا نمیایین؟


آخه میدونی مرخصی نداره.اما میایم سعی میکنیم