اولین تجربه ها
سلام.بازم ما اومدیم بلاخره
کلی با خودم کلنجار میرم تا بیام بشینم پای کامپیوتر...عاخه دیگه حس و حال کامی جونو ندارم
خوب طبق معمول میریم سراغ خبرای مهم.
حلــــــــــــــــــــما خانم ما راس 6 ماهگی تونست بشینه بدون کمک
تو 6 ماهو 24 روزگی اولین دندونش نیش زد.تقریبا هفته بعدشم دندون دومیش در اومد
امیر عاغای ما هم که روز اول خرداد تو دبستان شهید دهستانی نزدیک خونمون ثبت نامش کردم برا کلاس اول
خبر بد این سری هم مربوط به امیر عاغاس
تقریبا یه هفته مونده بود نیمه شعبان شام خونه مادرشوهر دعوت بودیم .که امیر عاغا با بچه ها مشغول بازی بود که با سر میره تو شیشه ی در ورودی.
خدا رو شکر جز چنتا خراش رو دستش هیچ اتفاق دیگه ای نیوفتاد
که این اتفاق بهونه ای شد تا مامان منیر به صورت جدی ببرتش تهران
روز نیمه شعبان هم با مامان منیر و بابا احمد رفت تهران و 10 روزی اونجا بود و بعد به خاطر عمل چشم مامان معصوم برگشت یزد. و با این تهران رفتنش به جشن فارغ التحصیلی پیش دبستانیش نرسید
عکسا هم تو ادامه مطلب...
اولین تجربه سوپ خوردن
بعد از یه پیاده روی توپ تو پارک آبشار
دندونای حلـــــــــــــــــــــمایی
اینم یخچال خونه ی ما
اینم از کرمهای ابریشم امیر که تبدیل به پیله و بعد پروانه شدن
بدون شرح!
در راه تهران با دایی محسن و حلما در حال تغذیه توسط پدر خانواده
اینم عشقای خوشتیپ من تو شب عروسی عمو کاظم
بدون شرح!
حلما و کیانا یهویی تو پارک آبشار
اینم سه تا نفسای کوچولوی من
از راست:غزل عمه. کیان خاله . حلما ی مامان
پاساژپالادیوم تهران و یه شب عالی
بدون شرح!
کیان.حلما . امیرعلی
یک تیر و 4 نشون
عمو اصغر و پسرش سبحان.حلما و امیرعلی در خوسف
اولین تجربه ایستادن .همین امروز صبح
خوسف و بدون شرح دیگر!
حلمای سرما خورده و دستگاه بخور
همین امروز صبح یهویی!
امیر در حال آروم کردن کیان و حلما هم در حال تماشا
موندم امیر،حلما رو خواب کرده یا حلما ،امیرو