سلام
سلام
بلاخره بر تنبلیم غلبه کردم و اومدم تا یه شرح حالی بنویسمو برم تا 3-4 ماهه دیگه
امیر چهار و نیم ساله ی ما واسه خودش مردی شده خفن.
پیش دبستانی 1 میره هر روز صبح.خیلی دوست داره مدرسه اشو خوشبختانه برعکس سال پیش که مهدکودک میرفت.
نسبت به پارسال کمتر برامون شعرایی که یادشون دادنو میخونه ولی عوضش آیه الکرسی رو تقریبا حفظ،که کلی میارزه به تمام شعرهاش.
کلی تو جمع و جور کردن ،ریخت و پاشای خودش کمک میکنه و اتاقش رو تمیز میکنه
تو پهن کردن و جمع کردن سفره غذا کمک میکنه
با پسر همسایمون که اسمش محسن و کلاس سوم ابتدایی خیلی رفیق شده و بعضی وقتا خونشونم میره
شبها تو اتاق خودش میخوابه بدون اینکه بهونه بیاره
فقط وقتایی که از پله های ساختمونمون بالا و پایین میکنیم تنبل میشه و بغل میشه
یه جورایی مستقل شده برا خودش ،خودش میره توالت ،شلوارشو خودش میپوشه .کلا مستقله دیگه از این نظر
کلی حرفای مردونه میزنه و کاراش مردونه شده.غیرتی میشه
رنگ آمیزیش که افتضاح بود الان عالی شده .نقاشیش که معرکه شده در حد پیکاسو
تازگیا صاحب دختر عموی جدید شده به اسم اسرا خانم
بابا احمدش براش از مشهد یه کت و شلوار شیک آورده که عاشقش شده .تو عروسیه پسر عموم مثه آدم بزرگا دست میکرد تو جیب داخل کت و شاباش میداد به بچه ها.آخر شب تو خونه دنبال پولاش میگشت
-----------------------------------------------------------------
فعلا همینا دیگه.
راسی الان فصل امتحاناس و دارم کلی درس میخونم اگه خدا قبول کنه.ایشالا که نمره میارمو از شر دانشگاه خلاص میشم.برام دعا کنید