امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

زاهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدان و چالِشهایش!

1391/11/28 7:54
905 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر رفقا ،بر پسر پر حرف مامان

چه خبرا ؟ما که نبودیم اینجا امن و امان بود؟

جاتون خالی یه 3-4 روزی میشه از سفر پر مخاطره امان بازگشته ایم.

من بودمو امیرعلی و باباش.قرار بود دوستمان وحیده هم باشد که نشد.

بزارین بگم کجا رفته بودیم.زاهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدان رفتیم برای اولین و فکر کنم آخرین بار.

سفری کاملا جدید و جالب.گفتیم نزدیکه عیدِ پاشیم بریم یه جایی دله سیر خرید کنیم.

همه خیلی تعریف کردن که اونجا همه چی ارزون و مفته .جنسا همه خارجی .

شانس نداریم که وقتی رفتیم قیمتاش هیچ فرقی با اینجا نمیکرد حتی 1000 تومنم فرق نداشت.

اما رفتیم چشمون روشن شد .اصن فکرشو نمیکردم زاهدان اینقدر بزرگ و شلوغ و قشنگ باشه.

مردمش معرکه بودن .یعنی اونایی که ما باهاشون برخورد داشتیم 20 بودن .

همه تو شهرشون مخصوصا مرداشون لباس محلی تنشون بود.خیلی باحال بود.همه خوشتیپ و اُتو کشیده .

فقط یه بدشانسی آوردیم اونم این بود .همین که لاستیکه ماشینمون سرعتگیر زاهدان لمس کرد

شروع کرد به صدا دادن اونم از نوع خفنش.آقامون به اتفاق پلیس راه میگفتن کلاج درگیر نمیشه.

خلاصه که ماشین سرطانیمان را همانجا رها کرده .و خود به همراه ماشینی دگر وارد شهر شدیم.

ماشینمان کلی برایمان خرج تراشید .اما باز هم خدا رو شکر وسط بیابون جامون نذاشت .وگرنه نصیبه گرگ و اشرار و قاچاقچی میشدیم.

از آنجایی که حالمان گرفته شده بود اصلا حس و حال و پول خرید کردن نداشتیم.همان اندک خریدهایمان نیز از آن امیر خان است.

حس و حال عکس گرفتن هم در آن وضعیت نداشتیم.خلاصه که 3 شب و 4 روز را در آنجا سپری کرده و راهی کرمان شدیم.

راسی یه چیزی هم خوردیم که غذای محلیشون بود والا نمیدونم پکوره بود کپوره بود .یه چیزی تو همین مایه ها بود.

راسی موبایله iphon 4s گرفتم .هر کی خواست بگه تا بدم باهاش یه عکس یادگاری بگیرهنیشخند

خوب در کرمان نیز یک شب نه دو شب خوابیدیم و روزش هم به خاطر ماشین سرطانیمان در تعمیرگاه تشریف داشتیم.

اینم از کرمان.خلاصه مطلب که بنده از این سفرمان راضیم برعکس جناب شوهر.

زینپس میتوانم بگویم که 4 گوشه ایران را دیده ام با غرور .البته وسطاشم دیدمازبان

از امروز کلاسهایمان آغاز میشود از ساغت 2 تا 8 شب .زینپس ترم دو ای نامیده میشویمعینک

از امیرمان غافل شدیم .امیرمان شاد و شنگول تشریف دارد.در طول مسیر شاید نیم ساعت هم روی صندلی اش ننشست.فقط وقتایی که خواب بود رو صندلیش بود.

کلی برایمان سخنرانی میکند و ما نیز هاج و واج.تیکه کلامه جدیدش شده قربونت بشم.

کاربردهایش در این مواقع است.مثلا یه چیزیو میخواد که من نمیخوام بدمش .مثلا کنترل تی وی یا موبایل یا چاقو.

میگه قربونت بشم کنترلو بده.نیشخند

عاشقشم.از بس این کلمه عاشقتم رو بهش گفتم.یهو میاد بغلم میکنه میگه عاشقتم.دوست دارم .منم این شکلیقلب

راسی بعضی وقتا یه چیزایی که من میخوام و اصن حسشو ندارم برم بیارمو به امیر میگم امیری برو فلان چیزو بیار برا مامان .میگه نــــــــــــــــــــــــــــَـــــــه خکرناکه(خطرناکه)تنبلیش به خودم رفتهنیشخند

راسی یه تجربه .نزدیکای کرمون بودیم که گشنگی بر ما غلبه کردنیشخند

رفتیم یه رستوران بین راهی.عجب جایی بودا شیکــــــــــــــــــ و توپ.

بار اول بود که میدیدم قارچ رو کبابی میکنن.یه سیخ گرفتیم،جاتون خالی چه خوشمزه بود.

ازش پرسیدم تو چی خوابوندیش گفت تو آبلیمو و نمک و فلفل و زعفرون.

زینپس شمام امتحان کنید خیلی خوشمزه اسخوشمزه

(راسی فقط یه سیخ قارچ نخوردیما ،دو پرس ناقابل کوبیده خوردیم،راسی رژیمم رو تو مسافرت شکوندم.اَه اَه اراده که نیس ،برگه چغندرابرو)

فکر کنم هنو خیلی چیز میز دارم بنویسم ولی الان مخم کشش نداره،بعدا میام بقیشو مینویسمنیشخندآقا همون 3-4 تا دونه عکسی هم که گرفته بودم پاکش کردم اشتباهیناراحتآخه چرا؟متفکر


 تشویق تشویق فراموش نشود تشویق

کارآفرینی         15  
تربیت بدنی1         20  
کارگاه کامپیوتر1         20  
برنامه سازی مقدماتی         16.75  
ریاضی علم کامپیوتر1         14.5  
فارسی         18.5  
زبان خارجی        

19.75

اینم از اولین کارنامه من .الان این شکلیمنیشخنداوهمعدلمم 17.26 خیلی خوب شدما.مدرسه که میرفتم عمرا معدلم اینقد خوب میشد.اگه میدونسم اینقد استعداد دارم زود تر میرفتم دانشگاهاز خود راضی


 اومدم بگم که چرا وبلاگ زدم و چرا دوسش دارم.

من الان خیلی وقته تو اینترنتم تقریبا دوم سوم راهنمایی بودم.ولی همیشه دنبال بازی آنلاین و این جور چیزا بودم.تا اینکه ازدواج کردمو رفتم سراغ سایت نی نی سایت،یه 1 سالی رو اونجا بودم و اصلا با دنیای وبلاگ نویسی آشنا نبودم.

کنار سایت تبلیغ نی نی وبلاگ رو دیدم که نوشته بود از بقیه نی نی ها عقب نیوفتی... یه چیزی تو همین مایه ها بود جمله تبلیغش.اسفند سال 89 بود که شروع کردم به وبلاگ نویسی.اوایل خبر نداشتم که با ویرایش کردن پُستا ،تاریخشون عوض میشه.

الان تاریخ اولین پُستم تاریخ فروردین 90.در صورتی که باید اسفند 89 باشه.امیر علی اون موقع 8 ماهش بود و فقط میتونست بشینه.10-15 روز بعدش هم رفتیم تبریز برا عروسی داداشم که وقتی برگشتیم خبر اولین دندون امیر علی رو نوشتم.

خدایی این وبلاگو خیلی دوس دارم.یه جورایی مطمئنم که عمرا بتونم بزارمش کنار .حتی امیرعلیم بزرگ شد دسته خودش نمیدم،میخوام همیشه خودم مدیرش باشمو از دیده خودم خاطراتشو ثبت کنم.

تا حالا خیلیا اومدن کامنت گذاشتن که تو خیلی بیکاری و یه مدت بنویسی ولش میکنی و فحش و ناسزا و مسخره کردن.ولی من هیچ وقت دست از کارم برنداشتم .بلکه مصمم تر شدم برای ادامه دادن این وبلاگ.

مینــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا جون خوب بود.ممنون از دعوتت قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

مامان دخمل
28 بهمن 91 8:18
ایشالا تا مقطع دکترا
البته اگه امیرعلی شیطون اجازه بده
حالا که شما تجربه مسافرت 4 گوشه ایرانو دارین ما اگه بخوایم یه مسافرت 2 روزه توی عید همین دور و ورا بریم کجا رو پیشنهاد می کنی!!؟؟


ایشـــــــــــــــــــــــالا.خدا از دهنت بشنوه خواهر جان!
بگو کجا زندگی میکنی تا من بگمت
هیراد و عمه لیلاش
28 بهمن 91 10:48
سلام ، هیراد جون توی مسابقه شرکت کرده ، لطفا به وبلاگش بیایید و کمکش کنیدآرزومند آرزوهای شما


باشه
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 12:08
سلام زهرا جون.خوبی؟
به به پست بی عکس.آخه آدم تو مسافرت تو یه جای جدید عکس نمیگیره.بابا تو دیگه کی هستی


تو خبر داری تو اون موقعیت بی ماشینی اصن دستم به موبایلم نمیرفت برا عکس گرفتن
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 12:09
گوشیت مبارک.بده ما هم باهاش عکس بگیریم.گفتی بی پول بودین.پس اینو چطور خریدی؟؟؟شوخی کردم.به من چه خوووووو
زهرا بیا شمال با هم عکس بگیریم.هیچ جا شمال نمیشه.گرونی گرونی گرونی.اصلا" میری بیرون دوست نداری یک ریال خرج کنی از بس گرونیه اینجا.


مــــــــــــــــــــرسی عزیزم.یادم باشه اومدم بهت بدم برا عکس.

شمال ایشالا ایشالا چشم شیطون کر تابستون میام حتما.
گرونی همه جا داره بیداد میکنه.
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 12:10
واقعا" تنبلی امیر به خودت رفته؟
منم این ابراز عشق پسرها به مامانشون رو خیلی دوست دارم.اصلا" خدای عشقن


آره به مولا

عاشقشم.بعضی وقتا میگم که خیلی کارا و رفتاراش لطیف و دخترونس.ولی بصعضی وقتا هم میگم نه شاید مدلشه
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 12:11
کارنامت خیلی خوب شداهزار آفرین


میبینی چه بچه درس خونم
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 12:12
این دفعه سوخاری قارچ رو هم امتحان کن.سوخاریش از این کبابیش خوشمزه تره.واییییییییییییییییی دلم همین الان خواست


سوخاریشو خوردم همون که تو آرد سوخاری و تخم مرغ میغلتونیم بعد هم سرخش میکنیم؟

اما کبابیش هم خوشمزه بودا
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 12:13
ایشا... سفر بعدیتون با یه ماشین مدل بالاتر و بهتر باشه و حسابی با یه کیف و جیب پر از پول خرید کنین
ووووووووووووووووووووو
عکس بگیرین.تنبل!!!!!!!!!!!


اینجوری که قیمته ماشین رفته بالا فکر کنم این 206 رو بفروشیم تازه باید 7-8 تومنی بزاریم روش پراید بگیریم.
جیبمون پر بود این ماشین توفه خالیش کرد.چیزا هم که گرون حیفم میومد بخرم
عکس هم که دل و دماغشو نداشتم
مامان پریسا
28 بهمن 91 12:23
سلام زهرا جون رسیدن به خیر.
خوش گذشت؟اخه من تا حالا نشنیدم زاهدان برای خرید خوب باشه.حالا چیزی خریدی یا نه؟
چه پست طولانی هم نوشتی. برم باقیشو بخونم.


مرسی عزیزم.
هی جات خالی.
اما من خیلی شنیده بودم برا همین رفتیم.
زیاد که چیزی نخریدم.
حالا عید تن امیر میکنم میبینی چیزایی که خریدم
تازه هنو بعضی چیزاش مونده تا بنویسم
مامان پریسا
28 بهمن 91 12:25
ای بابا ... این ماشینه هم عجب جایی یادش اومد خرج بندازه رو دستت

موبایل نو هم مبارک. مطمئنم دوباره شماره منو گم کردی


دقیقا اینقده فحشش دادم این ماشینو که باور نمیکنی.

نه دارمت خوشبختانه
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 12:27
دیدم آنلاینی اومدم
ایشا... تابستون حتما" بیاین.
تو مسافرت مهم اینه که به آدم خوش بگذره.
جدا از شوخی میدونم خیلی بد که ماشین تو مسافرت خراب شه.
به قول تو تو این گرونی نمیشه ماشین خرید.ما که دیگه فکر کنم باید با فرغون اینور و اونور بریم


رو شاخشه شمال.به خاطر تو و دریا حتما میام .حتی اگه شده باشه پیاده هم میام.
به من و امیر خوش گذشت.بابای امیر یه ذره اعصابش خورد بود گناه

ایشالا شما هم یه ماشین بهتر میگیرین.میگن که بعده انتخابات همه چی بر میگرده سر جاش
مامان پریسا
28 بهمن 91 12:27
مبارک باشه خانم ترم دوایی
راستی شما که اینطرف ها نیومدی پس یه جانایده هنوز داری.عید بیا این طرف برای سیاحت


مرسی عزیزم.
اتفاقا اومدم طرفای شما.سال 86 بود با راهیان نور اومدم.خیلی شهر باصفایی دارین.شوهرم هنوز نیومده شهرتون .میارمش حتما
مامان پریسا
28 بهمن 91 12:29
نه بابا فکر کنم اصلا قسمت نبوده از این سفر یه عکسی نشونمون بدی...!!!!


عکس 1-2 تا بودا.اومدم عکسارو بریزم تو گوشی جدیدم که اشتباهی پاک شد.متاسفانه
مامان پریسا
28 بهمن 91 12:31





فقط برای نمرات درخشان


مـــــــــــــــــــــــرسی
مامان پریسا
28 بهمن 91 12:33
خب گفتی خبر مبر چی داریم. هیچ سلامتی همه جا امن و امان فقط من این هفته در حال جون کندن بودم و مرتب پست پشت سر پست خلاصه نی نی وبلاگ داشت منفجر میشد از بس پست گذاشتم. دلم سوخت تعطیلش کردم.


جدی پس پاشم بیام اونورا یه سر
خاله ي اميرعلي
28 بهمن 91 14:10
سلام خانوم خانومـــــــــــا
به به زاهدان من نرفتم كاش منو هم باخودتون ميبردين
اين خراب شدن ماشين بين راه چه حالي از آدم ميگيره كه نگو
راستي گووشيت هم مبارك مال همسري بنده هم اين مدليه 2ميليونه تو چند خريد؟؟
راستي يه گيم داره نميدونم تو هم زدي يا نه اسمش يادم نيست ميوههاست كه با لمس دست از وسط نصفش ميكنيم اي حال ميده بازيش از همسري ميپرسم بهت ميگم اسمشو
آفرين آفرين من تو اين 5ترمي كه دارم درس ميخونم يه بيست نتونستم بگيرم اين علمي كاربرديا انگاري خيلي زرنگنااااا
بابا دلمون پوكيد عكسهارو چرا پاك كردي اخه؟حتما از گوشي ايفون گرفتي و بعدش جو زده شدي و پاكش كردي آره؟


زود تر میگفتی 1 نفر جا داشتیم.

آقاتون چه مایه دارن.برام ازش یه امضا بگیر.

آخه به قیافه من میاد گوشی 2 تومنی دس بگیرم.میخورم زمین

اسم بازیه میوه های نینجاس فکر کنم.منم داره گوشیم.

اوه تازه هنو ندیدی چه خرخونم.نمیخوام رو کنم وگرنه که معدلم بالای 20 بود.

چه کنیم دیگه وقتی شنیدم قیمت گوشیم 2 تومنه جو یهو منو گرفت
خاله ي اميرعلي
28 بهمن 91 14:15
راستي يه چيزي يادم اومد اين ماشينتون ديده دارين ميرين براي خرج كردن گفته منم براشون خرج دربيارم تا برا منم خريد كنن!!!!!
عجب ماشيني دارينا!!!! شنيدم 206 پرهزينه ترين ماشينه بفروشين يه ماشين ديگه بخرين كه خرج نداشته باشه


همین 206 اوراقمون بخوایم بفروشیم حداقل باید 5-6 تومن دیگه بزاریم روش تا یه پراید بخریم.
حالا فکرشو بکن پراید کجا و 206 کجا.

من حاضرم سوار جسده 206 بشم ولی پامو تو پراید نزارم.

البت به پراید دارا کلی حسودیم میشه ها.
مامی امیرین
28 بهمن 91 14:59
سلام زهرا جان.همیشه به گردش.
از این گرونی نگو که امون همرو بریده همه جا همینه..یعنی دیگه چیز ارزونی پیدا نمیشه.
گوشیتم مبارک.بابا ایوللللللللللللل
راستی منو یادت میاد یا بیخود این همه نوشتم!


شما تاج سر مایین.مگه میشه مامان امیرین رو فراموش کنم.
مامان بی معرفت
28 بهمن 91 18:23
سلام همیشه به شادی و سفر امیر جون را از طرف من ببوس راستی برا من که ایران رو گشتم هیچ کجا زنجان نمی شه قراره با شوهرم وقتی بازنشسته شدیم برا زندگی بریم اونجا خاطرات خوبی از شهرش دارم تازگی هام تو اخبار شنیدم در یه نظر سنجی شاد ترین مردم ایران اونجان و افسرده ترین مردم با استان خودمون یزد.


جدی میگی من تا حالا زنجان نرفتم.واجب شد پس حتما یه سر میریم سفره بعدی.

یزدیا به این خوبی کجامون افسدن.
اصن خوده من سرتا پا امیو سر زندگیم

راسی نگفته بودی اینتر نشنالی.بابا کفمان برید بگو ماله کجایی یه سر بیایم پیشت
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 22:24
سلام عزیزم

عالی نوشتی بخدااااااااااااااااااااا
بابا تو دیگه رکورد شکوندی
بباین بعد تو قسمت پرسش ها میگن برای نوجوان بد که بیاد نت.الان تو که یه پا جواهری.خانم.مادر.همسر ار همه بالاتر دانشجو.
لطفا" برو تو اون پرسش یه پاسخ بنویس.همون پرسشی که تو صفحه 2 هست و میگه کسی اینجا عضو فیس بوک هست یه نه؟
من اونجا حال یه نفرو گرفتم


اونو فردا میرم سراغش الان خونه بابام اینام.
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 91 22:25
ممنون که دعوتمو قبول کردی عزیزم
خیلی قشنگ نوشتی.ایشا... وبلاگ نویسیت برای امیر علی جون مستدام باشه و ما همیشه جز خوانندگان پر و پاقرص باشیم


قربونت
مامان رها
29 بهمن 91 8:50
سلام خانمی دایم به سفر و گردش
خیلی خوش می گذشت بهتون اگه ماشین اذیت نمی کرد خیلی حیف شد عکس نگرفتی


مرسی عزیزم.
دقیقا حیف که ماشین خراب شد.
عکس گرفته بودم ولی پاک شده
مامان رها
29 بهمن 91 8:51
من قربون این امیر بلبلم بشم که سرتون رو خورده و حرفای باحال و قشنگ می زنه ببوسش از طرف من 10 تا


فدات حتما.
حتما 10 تا باشه کمترو بیشتر نمیشه؟
مامان رها
29 بهمن 91 8:52
ماشالله ماشالله به این همه همت و پشتکار باریکلا ببینم می تونی رو دست من بزنی و با معدل 19 فارغ التحصیل لیسانسه بشی حتما می تونی موفق باشی
که اگ این طوری بشه طرفیت برتر بدون کنکور هم می تونی ارشد بگیری


بابا ایول با معدل 19 لیسانس گرفتی.من میگمت بچه درس خون نگو نه

ایشالا میگیرم
محمد
29 بهمن 91 12:43
همیشه به شادی وگردش . جدای از خرابی ماشیت امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه ائنم تو استان کرمون


عالی بود.جاتون خالی.کرمونم عالی بود
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
30 بهمن 91 15:01
به به خانم درس خوان و زرنگ

ضمنا حالا که چهار گوشه ایران را گشتی نبود به چهر گوشه دنیا است

منم قبلا یکی دو بار رفتم چابهار و ایرانشهر
خیلی خوش گذشت
اتفاقا جنس ارزون هم زیاد خریدم

امیدوارم سفرهای بعدی بیشتر خوش بگذره

خصوصی داری
با پست 63 و 64 هم بروزیم


خدا از دهنت بشنوه که برم چهارگوشه جهان با اینکه جهان گرده :دی

ایول اونموقع ها خوب بوده.خودشونم میگفتن که قبلنا قیمتا ارزون بود.
باشه عزیزم
محمد
2 اسفند 91 12:46
متشکرم . از ابراز همدردیتون. شادباشیدوسلامت
مامان متین
3 اسفند 91 11:48
سلام .خوشبحالتون خانمی .همش میرید مسافرت .ایشالله همنیطور ادامه داشته باشه.
ایشالله توی مسافرتای بعدی دیگه ماشینتون خراب نشه.
ماشالله درسخونیا
عزیزمی .قربونت برم. چه باحال نوشتی البته بازم مثل همیشه .امیدوارم همیشه اینجا خاطرات خوب امیرم رو ثبت کنی.من که نتونستم بنویسم که چرا وبلاگ زدم آخه حس ندارم یه اتفاق ناگوار برام افتاده.


ما خانواده کریستف کلمپیم.همش در حال کشف جاهای جدیدیم دیگه.

قربونت باحالی از خودته مینا جونم.

چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نگران شدم

راسی مینا شرمنده که بهت سر نمیزنم.مشغول درس و دانشگام
ماماني مهديار
4 اسفند 91 0:43
سلام.هميشه به مسافرت البته بي دردسر.عكاس نيستي وگرنه تو هر شرايطي نبايد دوربين از دستت بيافته.ايشالا سفراي بعدي


به مولا عکاسم.این مسافرت نمیدونم والا زیاد بهمون صفا نداد که بخوام عکس بگرم.یه جورایی موقعیتش اصن پیش نمیومد
ماماني مهديار
4 اسفند 91 0:45
من همش يادم ميره بگم كه شما رو بي اجازه لينك كردم


شما لطف داری.
منم سر فرصت لینکتونو میکنم حتما
زن دایی
4 اسفند 91 11:51
سلام عزیزم.اتفاقا من عاشق این وبلاگ نویسیتم فدات شم.اینا از حسودیشون میگن.راستی تبریک میگم نمره هات خیلی خوبن.براوووووووووووووو


تو که عروس عاشقه خودمم هم هسی.
دقیقا حسودیشون میشه.
لاله
19 اسفند 91 11:32
سلام عزیزم
من زاهدان زندگی میکنم . امروز اتفاقی وبتونو دیدم شرمنده از این که بهتون خوش نگذشته .
اینجا اصلا ارزونی نیس .
از طرف مامانم با شما همشهری هستم
مامانم یزدی هستن .
آفرین به شما که با داشتن فرزند چنین نمرات خوبی گرفتین



سلام عزیزم.
اتفاقا به من خیلی خوش گذشت.سفر جدیدی بود برام.
به شوهرم فقط خوش نگذشت آخه ماشین خیلی اذیتش کرد.
پس با مامانت هم ولایتی هستم .ایول چه خوب
مرسی عزیزم که اومدی
زهره
13 فروردین 92 22:06
سلام من تمام نوشته هاتون را میخونم میشه رمز برای ورود به قسمت رمزها را داشته باشم


فرستادم برات