امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

عملِ سرپایی!

1391/8/3 16:02
1,614 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

به این پست عکس اضافه شد.

سلام بر رفقا که کمی ما را فراموش کرده اندنیشخند

امیر علی خان مامان شما خوبی؟

در پسته قبلی اعلام کرده بودیم که دانشجو شده ایم .الان تقریبا 1 هفته از آغاز کلاسام میگذره و وقتم حسابی پر شده.

دیگر وقتی برای سر خاروندن هم ندارم.قبلا با خیاله راحت صبحها تا ساعت 11-12 میخوابیدیم ولی الان باید 7:30 صبح بیدار باشمو امیر هم بچم بد خواب شده .امیرو میبرم خونه مامانم وقتایی که باباش سر کاره.

مامانم میگه هر کی از امیر سراغ منو میگیره میگه مامانم رفته دانشگار(دانشگاه)از خود راضی

وقتی دارم درسامو میخونم و کتابام جلومه میاد میگه ماله مَردُمه؟میگم آره ماله دوستامه نباید خط خطیش کنی و اونم بیخیال میشه و میره.

دوشنبه یه کنفرانس دارم راجبه وبلاگ و وبلاگ نویسی.استرس دارم میترسم سوتی موتی زیاد بدم.

با اینکه 1 هفته گذشته ولی هنوز با کلمه استاد مشکل دارمنیشخنداما خوشبختانه هنوز سوتی ندادم.


همون روز اول هم من هم امیر دوتامون سرما خوردیم .و با دستمال کاغذی دست به گریبانیمزبان

امیر چند شب پیش با گریه از خواب پرید و هی با گریه میگفت مارمولک نمیزاره جیش کنم.مارمولک گ+و+گ+و+ل منو خورده .دیگه خلاصه کلی باهاش حرف زدمو نشونش دادم که سرجاشهنیشخندو گفتم مارمولک دوست داره خیلی نازه.به من گفته امیرو خیلی دوست دارم.و از این جور حرفا.....خنثی

شب بعدشم تو خواب جیغ زدو از خواب پرید که سریع دوباره خوابید .به مامانم گفتم قضیه رو که گفت جاشو عوض کن شاید جایی که میخوابه قدیما گربه ای سگی چیزی مرده باشه.برای همین خواب ترسناک میبینه.من این کارو کردم و دیگه از خواب نپرید خوشبختانهفرشته


راسی یه چیزه دیگه اون هفته ای امیرو بردم پیش دکتر توانا.

گفت مجرای ادراریش تنگه و باید عمله سرپایی بشه.

فردا باید ساعت 8 صبح ببریمش بیمارستان و بستریش کنیم.فردا بابامم باید بستری بشه آخه یه غده روی مچه دستش در اومده و اونم عمل میخواد.فردا چه روزی شود.خدا خودش رحم کنهنگران

 


 

 

(عمل ها افتادن به دوشنبه هفته آینده،آخه جناب دکتر تشریف نداشتن)

 

 

امیرعلی و آکواریوم عمو کاظم.ماهیا رو میبینه میگه بگیریم ماهیا رو ببریم بپزیم بخوریمبغل

هلیکوپترشو گذاشته رو ماشین آتش نشانی میگه ازم عکس بگیر خنثی

اینم عشق بابا احمد و امیرعلی.امیرعلی تازه از حموم قبل از عملش در اومده.برا همین روسری سرشهلبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (37)