امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

هیجان!!!

1391/7/24 11:53
3,165 بازدید
اشتراک گذاری

درود دو صد بدرود بر یاران همیشگی وبلاگمان

جای بسی خوشحالیست "دیش درای دیش دادای "با ریتم پر از هیجان خوانده شود چون بنده با اینجور کلمات میزان هیجانم رو بیان میکنم

میخوام یهویی بگم خبرمو که شما هم شوکه بشین.(دقت کنید افراد مسن ،ناراحتی قلبی و اطفال دورو ور نباشن)

دارم میرم دانشگاه ،دانشجو شدم رفتهورا

از شنبه کلاسام شروع میشه .بهم 17 تا واحد دادن .تو هفته فقط 2 روز کلاس ندارم یکشنبه ها و چهار شنبه ها.

باید برم کلی ژسته دانشجویی یاد بگیرم نیشخندموقعه ثبته نام اولین سوتیهامو دادمخجالت

رفتم پیش خانمه برای ثبته نام میگه مدارکت تکمیل نیست برو بعدا بیا .منم میگم کلاسا پر نشه.

طرف داره کارای انتخاب واحدمو میکنه میگه برین تو سایت برنامه هفتگیتونو چاپ کنین .میگم مگه نباید انتخاب واحد کنمنیشخندطرف میگه ترم اولو دانشگاه براتون این کارو میکنه.منم میگم چه خوبزبان

با اینکه ثبته نام کردم تو دوره ترمی کاردانی نرم افزار کامپیوتر ولی هنوز پرونده ام ناقصه،مدرکه اصلی دیپلمم گم تشریف دارن.گم گم که نه تو اثاثاث و اصلا حسش نیس برم بگردم تا پیداش کنم.رئیس دانشگاه با پادر میونی بابام بهم 1 ماه مهلت داد تا مدرکو بیارمیول


بریم سراغ امیر آقا که الان خواب خوابن .بچه ام طی دو روز دو تا بلا سرش اومده.دفعه اول از بالکن 30 سانتی خونه مادر شوهر افتاده پایین چون کفش بزرگترا رو پا کرده بوده .و پاش زخمی شده بدجور.با اینکه خوب شده زخماش ولی هر وقت یادش میوفته یا میبینتشون لنگان لنگان راه میره.

اتفاقه دومی هم که ماله همین دیشبیه که داشتم جناب مادر شوهر جان رو میرسوندم خونه خان داداششون که ماشین جلویی یهو میزنه ترمز و امیر آقا هم چون رو صندلی جلو واساده بودن،کله ملق میزن کف ماشین.که اینجا هم بخیر میگذره و اتفاقه خاصی نمیوفته بجز ترسیدنه امیر و بنده و مادر شوهر


دیشب موقع خواب به امیر شیر پاستوریزه دادم بخوره تا بخوابه.نصفه شب دیدم داره گریه میکنه با ولومه کم و میگه مامان جیش کردم.که میبینم بعله .سریع جاشو عوض میکنم و بهش میگم هر وقت تو خواب جیش داشتی مامانو صدا بزن .که بچم ناراحت میشه دوباره و میزنه زیر گریه وبا کلی منت کشی و اشکال نداره آرومش میکنم.

خدا رو شکر تو قضیه از پوشک گرفتن زیاد اذیت نشدیم هم من هم امیر .الان دیگه بچم مستقله مستقله و فکر کنم خودشم احساسه غرور میکنه.

تنها مشکلی که با امیر دارم موقعه شلوار پا کردنشه.که اونم به زور شکلات مرتفع شده.

تمام ذکر و فکرش شده دو تا عمو آخریاش.چپ میره راست میاد میگه عمو اسگل(اصغر)عمو کاسم(کاظم)

قبلنا تا با ماشین میرفتیم خیابون گردی امیر همش چشمش به پیاده روها بود تا گربه ببینه .حالا همش نگاش به سقف خونه ها و مغازه هاس تا آنتن تلویزیون ببینه و بهشون میگه هنا پیما(هواپیما)

شعر اتل متل و قل هو الله رو دست و پا شکسته میخونه.

تازگیا خیلی خوانندگی و مداحی میکنه .خوانندگیش که نامفهومه ولی مداحیش مادر مادر یا حسین حسین یا مهدی بیا مهدی بیاس.

عاشقه تیکه کلاماشم.دارم رو دوچرخه جون میکنم میاد با میله میکنه تو چرخش میگم نکن امیر میگه نکنم؟ (یه ذره کشیده و سوالی خوانده شود)

میگمش امیر نرو بالای مبل میوفتیا، میگه کجا میوفتم؟میگم میوفتی زمین .میگه نمیخوام بیوفتم زمین.


به صورت وحشتناک پیگیر رژیم و لاغری هستم.روزی 1 ساعت پیاده روی میکنم.تو خونه دراز نشست و با کمر بند لاغری هم کار میکنم.تو خونه مامانم هم با دوچرخه ثابت کار میکنم.برنج هم از برنامه روزانم خارج شده به سلامتی.هر کی پایس بیاد کل کلنیشخند

 


ضعف پیمانکار دلیل بی مهری در ساخت مسکن مهر بافق/ تا سال دیگر از افتتاح مسکن مهر بافق خبری نیست

اینم یکی از تیترای مهم سایت خبری بافق فرداکلافهعصبانیچی بگم والا همشو مدیونه دولته عَدالت محوریممژه


این لگو ها سوغاتی مامان منیر و بابا احمد از مشهده و هنر نمایی دایی محسن

یه چشمه دیگه از همون هنر نمایی ها.امیر آقا فقط استاد ویران کردن هستن این وسط.راسی بعضی وقتا هم که حسشو داشته باشه تمام اینا رو کنار هم میچینه و میگه هناپیما (هواپیما)درست کردم

جمعه شبی هم به مناسب دحو الارض نمیدونم درست نوشتم یا نه .با مادر شوهر و خواهر شوهر جان رفتیم عباسیه روضه


تو ادامه مطلب صندلی ای که با کمک جناب همسرجانمان درستیدیم رو رو نمایی میکنم خواسین یه سر بیاین 

 

مرحله اول
[تصویر:  20120919174044_Photo1259.jpg]
مرحله دوم و سومBig Grin

[تصویر:  20120929072508_Photo1275.jpg]
این ادامه همون قوطی نوشابه هاس.
بالا و پایین قوطیا رو تخته گذاشتم و با سیم محکمش کردم.
بعد دورتا دورشو ابر کشیدم.
بالاش یا همون جای نشستنشو اول یه لایه ابر چسبوندم رو تخته بعد یه عالمه الیاف گذاشتم و بعد دوباره ابر کشیدم روش.
وقتی کاوره صندلی رو کشیدم روش دیدم اصلا جال نشده.تمام الیاف ها رو در آوردم و جاش ابر جسبوندم 3 لایه.و بعد روشو کاور کشیدم و پایین کارو با منگنه محکم کردیم.
اینو برای اطاقه امیرعلی درست کردم.خوشکل شده مگه نهنیشخند
خودم که بسیار کیفور شدم از نتیجه کارتشویق
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (60)

lمامان زهرا
24 مهر 91 13:43
سلام دوست جونی خودم

1. تبریک به خاطر ورود به عرصه دانش و علم کار سختی است و کلی براش باید برنامه ریزی کنی
من که فقط سه روز در هفته کلاس دارم ولی چون صبح ها هم سر کارم (8 تا 4) و عصرها هم (6 تا 9) کلاس هستم و با در نظر گرفتن مسیر و ... همش شبها تا ساعت 2 بیدارم هم کارهای فردای خونه را می کنم و هم کمی درس می خونم ...خلاصه خواهر از من بهع شما نصیحت برنامه ریزی را اول انجام بده تا وقت کم نیاری


2. کار دست شما و همسر محترم جهت صندلی اتاق امیر علی جان فوق العاده بود ... اگه توی درس هم همین قدر علاقه نشون بدی حتما با معدل عالی فادغ التحصیل میشی بعد می تونی برای دانشگاههای اینجا در خواست بورسیه بدی

3. باید بیشتر مواظب گل پسرت باشی ...خدا را شکر که اتفاق ها به خیر گذشت ...اسفند و صدقه یادت نره هر روز

4. بعضی وقتها به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم گلم



بورسیه رو زود اومدی.بزار کلاسام شروع بشه.میترسم وسطه راه بکشم عقب .آخه ماله درس خوندن نیسم.اما چاره ای نیست .
ایول عجب سرت شلوغه ها.منم دارم میرم دانشگاه که یه روزی برم سرکار.وای خدای من فکرشو بکن.
چه جوری وقت میکنی بیای وبلاگ؟
من که همیشه تو وبتم
مامان پریسا
24 مهر 91 14:30
مبارک باشه خانمی.
پس امروز که 2 شنبه هستش شما الان باید سر کلاس باشی؟

پس سریعتر این دیپلم رو پیدا کن تحویل بده اول سالی بد قول نشی


نه دیگه از شنبه ای که میاد کلاسام شروع میشه.
رئیسه دانشگاه گفته تا 1 ماه وقت داری.تا اون موقعه سعی میکنم پیدا کنمش
مامان پریسا
24 مهر 91 14:36
آخییییییییییی
مواظب این وروجک باش اخهههههههههه

افرین به امیر جان گل.
خاله کجا میفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟


مبارک باشه در امر لاغر شدن هم موفق باشید


ایشالا
مامان محمد و ساقی
24 مهر 91 20:07
سلاااااااااااااااااااااااااااام.مبارکه.قربون اون سوتیهات.جو گیر شده بودی عزیزم
هر چی یاد گرفتی یاد میدیا



سلام.
بدجور جو گیر شدم
از بد شانسیم اولین کلاسمم زبان خارجه اس.
هی وای من
مامان محمد و ساقی
24 مهر 91 20:08
یه کم مواظب این بچه باش.خدا میدونه بری دانشگاه تکلیف این بچه چی میشه خانم دانشجو



میسپورمش دسته خدا.ما که واسطه ایم
مامان محمد و ساقی
24 مهر 91 20:10
خوب یه بار سوار هواپیماش کن.آهااااااان به زودی میکنی
شبها دو ساعت قبل خولب مایعات نده عزیزم.


هواپیما نرخش دو برابر شده میدونستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما با کشتی میریم.میخوایم سفرمون رویایی باشه
مامان محمد و ساقی
24 مهر 91 20:11
با لاغریت حاضرم کل کل منما.
عمرا" 56 کیلو بشی


با تو که عمرا بتونم.یکی مثه سارا بیاد جلو من حاضرم.مثه خودم باشه هیکلش
مامان محمد و ساقی
24 مهر 91 20:13
ای خدا کی تو خونه دار میشی.من نه فقط تو.
چه لوگوی خوشگلیدستشون درد نکنه


میترسما آرزو به دل بمونم.
مامان محمد و ساقی
24 مهر 91 20:14
امیرعلی جون زیارت قبول عزیزم.
مامان محمد و ساقی
24 مهر 91 20:16
عاشق این صندلی شدما.آفرین
بطریها رو تو چی گذاشتی؟


تو هیچی همشونو کنار هم گذاشتمو دورشونو چسب پهن کشیدم
سمی مامان امیرین
24 مهر 91 22:56
وای دانشگاه رفتنت مبارککککککککککک
تو رو خدا مواظب اون بچه باش
امیدوارم تو رژیمتم موفق باشی.اگه جواب داد منو هم خبر کن



مرسی.سعی میکنم مواظبش باشم.بعضی وقتا از دستم در میره آخه.
جواب داده.یه مانتو داشتم که خیلی تنگم بود وقتی میپوشیدمش لای دکمه هاش باز میشد.منم گذاشته بودمش کنار.همین صبحی پوشیدم رفتم باهاش پیاده روی که دیدم چقد گشادم شده.خیلی ذوق کردم
سمی مامان امیرین
24 مهر 91 22:56
عجب صندلی بامزه ای...حالا ایده خودته یا همسرت؟


هیچ کدوم.ایده اش ماله خانم گله
lمامان زهرا
25 مهر 91 11:11
سلام خانمی

لطفا رمز را کپی و پیست کن و اگه میشه از اکسپلورر وبلاگ را باز کن فکر کنم گوگل چروم با ایران درگیر شده است


نه اکسپلورر دارم نه گوگل کروم فقط موزیلا دارم.ولی یه کارش میکنم
مینا
25 مهر 91 15:44
پنج شنبه از 8 تا 10 تربیت بدنی داری آیا؟؟


نمیدانم باید برم نگاه کنم.اما فکر کنم آره


آره 5 شنبه ها تربیت بدنی دارم.نکنه اونجا درس میخونی .نکنه دختر عمه وحیده ای؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان ریحان عسلی
25 مهر 91 16:06
سلام
ما نیآیم که شما عمرا بیآی طرف ما
زیارت قبول
لگو هم مبارک ؛ دانشجو شدنتون هم مبارک حالا ترمی چقد شل کردی جیب همسری رو ؟


جناب همسر جان در امر تحصیل بنده هیچ دخالتی ندارند.پدر گرام متقبل شدن هزینه ها رو.فکر کنم کمتر از 300 باشه هر ترم.
راسی شوهر جانمان زیاد هم بی دخیل نیستن.باید هزینه بنزین و رفت و آمد رو متقبل شوند.راسی مرسی بابت تبریکات.راسی من همش میام ولی پست جدید نداری زود رد میشم.
مامان محمد و ساقی
25 مهر 91 19:37
خاله ي اميرعلي
25 مهر 91 19:51
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممممم
به به مباركا باشه چشممون روشن بالاخره تو هم خانوم مهندس شدي قوربونت برم راستي اگه خواستي ژست دانشجويي رو ياد بگيري بيا پيش خودم آموزشش رايگانه
اي وااي خدا دور كنه اين بلاها رو خداروشكر كه اتفاق بدي نيفتاده ميگمااا احيانا جنابعالي پشت فرمان تشريف نداشتين؟؟؟
خواهرمم ميخواد اميرعلي رو از پوشك بگيره ولي نميدونه شبا چيكار كنه!!!!
هه هه هه اميرعلي ماهم اتل متل رو دست و پاشكسته ميخونه ولي كلي ذوق زده ميشيم
خانومي شما كه اندامت عاليه چرا ميخواي به خودت ظلم كني؟
عجب صندلي درستيديناااااااااااااااا خوب شد آمزششو دادي اگه حوصله داشتم برا اميرعلي هم درست ميكنم


به به بلاخره طلسم ها شکسته شدو شما رو دیدیم این ورا.
میبینی کاره خدا رو منم دارم به زمره مهندسین آینده اضافه میشم.جدی کلاسای آموزشیت رایگانه؟
پ ن پ راننده مایکل شوماخر بود.خودم بودم دیگه.
امیر علیه من شب ادراری نداره خوشبختانه.شبا زیرش پلاستیک پهن کنه .یا تا چند ماه پوشکش کنه تا یاد بگیره.نمیدونم والا
آره درستش کن صندلیه رو.من برای کنار تخته امیر درستیدم.هم رنگه سرویسه چوبشم هست اتفاقا
خاله ي اميرعلي
25 مهر 91 19:51
راستي وقتي بري دانشگاه امير پيش مكي ميمونه؟؟؟؟؟


وقتایی که باباش باشه پیشه باباش.وقتایی هم که نه مامانم دیگه.
خوشبختانه این ترم زیاد کلاسام فشرده نیست.

بافق
26 مهر 91 0:00
خدا بده شانس که پدر گرامیتان هزینه تحصیل را متقبل شدند دیگه خواهر ندارید ماهم بیایم خواستگاری


نه دیگه شرمنده دیر رسیدین.
مینا
26 مهر 91 8:26
اونوقت کلاسا تربیت بدنی تو خود دانشگاس یا آهنشهر شما اطلاع نداری؟؟


تو برنامه من نوشته دانشگاه.
مامان علی خوشتیپ
26 مهر 91 8:30
من که قبلا هیجان زده شدم شدید.جدی میگم وقتی گفتی خیلی خوشحال شدم...امیدوارم موفق باشی


این هیجانه رو برای بقیه گذاشتم.
مامان علی خوشتیپ
26 مهر 91 8:31
اگه مدرکتو پیدا نکردی ماله من هستا...خواستی بگو برات میفرستم


یه بار پیشنهاد دادی.راسی مگه تو مدرکه دیپلمتو ندادی دانشگاه پس چجوری هنوز داریش؟
مامان علی خوشتیپ
26 مهر 91 8:32
برای بچمون صدقه بده...ماشاالله از بس شیرینه سر نظره..البته خودتم کمی بی احتیاطی میکنیا


مادر شوهر تو ماشینم بود میخواسم یه ذره دس فرمونمو نشونش بدم که ضایع کردم
مامان علی خوشتیپ
26 مهر 91 8:33
خوشبحالت دست راستتو بزن تو سر من...من که برای رژیم تنبل شدم



فقط حالشو ببر .اراده ام توپ توپ شده.خودمم دارم به خودم شک میکنم
مامان علی خوشتیپ
26 مهر 91 8:35
صندلیه خیلییییییییییییییییییییییییی قشنگ بود.خیلی هم با سلیقه روکش زدین روش
خیلی خوشم اومد
سرویس خوابهم میشه باهاش درست کرد؟


شاهَد!
مامان علی خوشتیپ
26 مهر 91 8:37
اصلا بابت جیش کردنش سرزنشش نکن
علی هم منو موقع از پوشک گرفتن اذیت نکرد
میگم که کلا این دوتا مثل همن


فتوکپی ان .مثه من و تو
مامان علی خوشتیپ
26 مهر 91 8:37
گفتم مزاحم درس خوندنت نشم ...به خاطر همین کم سر میزنم


ای بابا درسام از شنبه شروع میشه.کی تو دانشگاه درس میخونه .کی حالشو داره با این امیری که من دارم.
دختر خاله
26 مهر 91 13:49
خیلی خوشحالی دانشگاه میری؟
اون وقت چ دانشکاهی میری؟ تو که میخواستی تازه واسه کنکور امتحان بدی!!!!
نکنه پیامک زدی دانشجو شدی؟


دانشگاه علمی کاربردی بافق.
ترمیش آزمون نداره امسال خوشبختانه.
یه جورایی شانس بهم رو کرده دختر خاله
دختر خاله
26 مهر 91 13:50
دلم واسه احمدآقا میسوزه که بچه هاش با این سن و سال هنوز استقلال ندارن



حالشو ببر چه بابایی دارم .بیخیال استقلال مستقلال.
مامان محمد و ساقی
26 مهر 91 23:51
سلام.اون پستم رو که خوندی.یعنی نخوندی دو تا کامنت گذاشتی بی ربط.حالا بیا این یکی رو بخون.الان منور منورم


سلام.به مولا خوندمش پسته قبلیتو .ولی کامنتاشو یه وقته دیگه گذاشتم.برا همین یه ذره بی ربط بودن.
زین پس سعی میکنم همون موقع که میخونم کامنت بزارم
مامان زهرا
27 مهر 91 11:29
خانم دانشجو
می دونم وقت نداری اما
با پست های 33 تا 36 بروزیم
خوشحال میشم سر بزنید



بعله دیگه.باشه حتما میام
مینا
27 مهر 91 16:32
چرا امروز صبح ساعت 8 نیومدی ورزشگاه..هی دنبالت گشتم ولی پیدات نکردم نکنه این ترم تربیت بدنی نداری؟


دارم تربیت بدنی .ولی کلاسام از شنبه شروع میشه .شنبه ساعته 8 کلاس زبان دارم
بافق مظلوم
27 مهر 91 21:01
دانشگاه علمی کاربردی هم شد دانشگاه بیا دانشگاه آزاد بدون کنکور لیسانس ITبخوانید.فکر شهریه هم نباش ماهیانه 80000تومان


کاری به دانشگاش ندارم مهم مدرکه .
جدی دارین میگین یا شوخیه؟80 یا 800؟
نایسل
28 مهر 91 4:57
تبریک واسه دانشگاه عزیزممممم


مرسی
نایسل
28 مهر 91 4:58
خدا به پسرت رحم کرده


فراوان
نایسل
28 مهر 91 4:58
از دست یشیم نگو دلم خونه


میخوام خفه اش کنم
نایسل
28 مهر 91 4:59
خصوصی داری
نایسل
28 مهر 91 4:59
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ چه صندلی


جدی جدی خیلی خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخهِ
خاله ي اميرعلي
28 مهر 91 13:48
سلااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبي؟بادرسا چيكار ميكني؟هنوز نرفته دانشگاه؟


سلام.
امروز اولین کلاسم بود.
رسول
29 مهر 91 9:47
کلا باحالی
من خیلی دوستت دارم
دانشجو شدنت مبارک
اون صندلی خیلی ناز شده بیشتر توضیح بده ما هم درست کنیم

للًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد

بدو بیا عکسای جشن تولده

…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
,•’``’•,•’``’•,.
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•......’
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`


منم دوست دارم.خاله رسول .
صندلی رو که توضیح دادم با عکس.چیزه خاصی نداره
دختر خاله
29 مهر 91 10:26
دانشگاه علمی کاربردی کلا کنکور نداره اینو به اطلاعات اضافه کن


تو اینو اضافه کن به اطلاعاتت.دوره پودمانی کنکور نداره.ولی ترمی تا پارسال کنکور داشته و امسال برداشتن کنکورشو.اوکی
دختر خاله
29 مهر 91 10:27
دارم حالشو میبرم از بچه های بی عرضش


مشکل داری نیا .
مامان محمد و ساقی
29 مهر 91 15:53
سلام خانم دانشجو.خوبـــــــــــــــــــــــی؟:
دانشگاه خوش کی گذره گلم؟
چی یاد گرفتی؟



سلام بر مینا خانمه لیسانسه.
بدک نمیگذره.فعلا که میسازیم با دانشگاه.
دیروز صبح زبان خارجه داشتم که همش تکراری بود.بعد از ظهرشم ریاضی علم کامپیوتر داشتم که اونم یه جورایی تکراری بود.امروز بیکارمو فردا کارگاه کامپیوتر دارم
بافق مظلوم
29 مهر 91 22:23
فقط با پرداخت ماهیانه هشتاد هزار ریال آسوده خاطر تحصیل کنید


نشد که بشه.ایشالا مدرک کارشناسیمو اونجا میگیرم
دختر خاله
30 مهر 91 11:36
چه عصبانی ی ی ی ی ی
حساس نشو قبلنم گفته بودی که نیام باشه دیگه نمیام. بای - خوش باشید


دیگه حوصله ی کل کل کردن و ایرادای بی جاتو ندارم.خوش اومدی.تو هم خوش باش با استقلالت
زن دایی
30 مهر 91 11:55
سلام سلام سلام .عزیزم با این بچه با استعداد و نازی که داری هرشب صدقه بده.خدا حفظش کنه زیر سایه پدر و مادر مهربونش.


مرسی ن داداش گل گلابم.
ایشالا زود عمم کنی.دلم بدجوری هوای عمع شدن کرده
مامان محمد و ساقی
30 مهر 91 17:18
سلام عزیزم.چه دوماد حال گیری بودا.
ولی خودمونیم من بعد از چند سال رفتم حال کردم.


خیلییییییییییییییییییییییی ایششششششششششششششش
حسودیم شده دیگه
مامان محمد و ساقی
30 مهر 91 17:19
میگم من کادردانی کامپیوترم نه لیسانس


شوخی میکنی.
کاردانی کامپیوتر یعنی چی؟یعنی فوق دیپلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان امیرحسین ومحیا
30 مهر 91 23:15
به جمع ما دانشجوها خوش آمدی
ای شیطون بلای خاله مردی شدی براخودت.


این دانشجو بودن عجب صفایی داره ها من نمیدونستم
مامان امیرحسین ومحیا
30 مهر 91 23:17
ایول هنرمند
زن دایی
1 آبان 91 7:06
اووه چه قدر زیبا.وای به حالت عمه بدی بشی واسه تک فرزندم.از روی گل پسرت ببوس.آبدار آبدار


اگه خواهر شوهر بدی بودم برات پس عمه بدی هم میشم.؟
زن دایی
2 آبان 91 6:57
نه گلم فدات بشم.تو واقعا خواهری واسه من.یه خواهر خوب و مهربون


وای چه رمانتیک.خدایییییییییی من
خاله ي اميرعلي
2 آبان 91 14:37
سيلااااااااااااااااااااااام
ميبينم كه اين كلاسا بدجور سرگرمت كرده هاااا بابا دلتنگتيم به مولا
بيا و برامون بنويس


سلام
آره بابا بدجور درگیرم.دوشنبه هفته آینده یه کنفرانس دارم .فعلا مشغول اونم.
یه ذره درسام سبکتر شد میام
مامان متین
2 آبان 91 14:55
واااای چه عالی مبارکه .ان شالله که موفق باشی عزیزم..خیلی خوشحال شدم.
وای وای چه اتفاقای بدی .خداروشکر که بخیر گذشت.
چند کیلو کم کردی ناقلا؟
بابا هنرمندان.خیلی ایده جالبیه .خیلی .خسته نباشید.


مرسی عزیزم.
فکر نکنم به کیلو رسیده باشه ولی سایز یه ذره کم کردم.
مامان رها
3 آبان 91 16:29
سلام خانم گل منم بازم تبریک میگم بابت قبولیت تو دانشگاه ایشالله به سلامتی
راستی سوتی هات هم خیلی با مزه بود خوشحالم که ما رو هم کلی خندوندی


کلی آبروریزی شد .خودمم کلی خندیدم بعدش به سوتیام
مامان رها
3 آبان 91 16:31
خوشبحالت که امیری مستقل شده ولی من برای رها موفق نشدم دیشب هم که دکتر بردمش میگه اینکه 20 دقیقه یه بار ببریش تا بگه بده بزار خودش بخواد
ولی تبریک میگم برای از پوشک گرفتنش ئالله برای من این کار معذلی شده


تو هم همینکاری رو که من کردم بکن.یه چیزی که رها دوست داره رو بزار تو توالت وازش بخواه تا کارشو بکنه
مامان رها
3 آبان 91 16:35
تبریک و احسنت به این زن و شوهر خنرمند خیلی شیک و قشنگ شده معرکست باریک الله دست مریضا


مرسی.چقد روحیه دادی
مامان رها
3 آبان 91 16:35
خدا رو شکر که به خیر گذشت مواظب پسلیمون باش


باش
مامان علي خوشتيپ
4 آبان 91 0:21
چرا ناراحتتتتتتتت؟؟؟؟؟؟از مننننننننن؟


از اینکه خیلی وقته اینورا نمیای
زهره
14 آبان 91 15:44
سلام خوبین ماشااله چه بچه نازی دارین خداحفظش کنه


مرسی عزیزم