آخرین پُسته تو این خونمون!!!!
سلام پسر شیطون بلای من
فکر کنم نه مطمئنم که این آخرین پُسته من تو این خونس(خونه بابابزرگ).
تقریبا همه اثاث مَثاثا رو جمع کردم ،فقط مونده بردنشون به خونه عمو علی اصغر (خدا کنه تو این مدتی که ما تو خونشیم دوماد نشه،شانس که نیس میزنه و فردا عاشقه یکی میشه)
بهتون گفته بودم که مِستر امیر ما تو حرف زدن شُهره عام و خاصه.چنتا از کلماتش رو مینویسم که خیلی باحال میگه.
موبایل=دوبال کنار=کینار مُتکا=مُقَقا شَربت=بَبَت عموعلی اصغر=عمو اَقَر بلند شو=بولَن شو دستمال=دَمال نَکن:کاری که بابه میلت نباشه رو انجام بدیم با یه غلظتی میگی نَکُن چی شد=چِتو شُد استخر=اِتَخ (وای اصلا یادم نمیاد،مادر خنگم نوبره ها)
از روی مبل بصورت وحشتناک میپره یا کله ملق میزنه .
پسره گوش حرف کنی شدی.بزنم به تخته چشم نخوری.برام مُقَقا و آب و چادر و کنترل میاری
دیگه دوست نداری تو توییپت باشی وقتی میری استخر.برای همین بابایی برات این جِلیقه رو خریده تا راحت بتونه ببرتت عمیق
اینم جدیدترین متُد تماشای تی وی.تنها فیلمی که با دقت میبینی سریال عشقه ممنوعه.کی بشه که ماهواره رو جمع کنیم
امیر آقا هم برای اولین بار خودشو با دفتر و کاغذ اشتباه گرفتو ببینید خودشو به چه روزی در آورده
تازه جا کم آورده رو پاش رو شکمشم کشیده.فردا میره استخر پاک میشه
چند وقته که خنده های باحالی میکنه.خنده با صدای بلند و ها ها ها .خیلی بامزه میخنده .آدم از خنده امیر خندش میگیره
همین الان یه اتفاقه خیلی خیلی بد و همچنین خیلی خنده دار اُفتاد