امیــــــــــــرعلیامیــــــــــــرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
حلــــــــــما خانومحلــــــــــما خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

♡ امیرعلی و حلــــــما ، عشـــــــــــــقِای مامان ♡

پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید instagram : @zahrakhajebafqi

پُسته افتخاری!!!

1391/4/13 12:07
1,299 بازدید
اشتراک گذاری

 

شکلکهای جالب
آروین

سلام دوستای گلم،خوبین؟خوشین؟سر حالین؟

شکلکهای جالب
آروین

قَرَض از مزاحمت گذاشتن یه پُسته نیمه جونه.از شیطونیای امیرخان.

شکلکهای جالب
آروین

اگر قرصی ،دارویی برای جلوگیری از کچلی مفرط سراغ دارید ،خواهشن اسمشو بگین.

شکلکهای
جالب آروین

دارم از دسته دو نفر کچل میشم.

شکلکهای جالب
آروین

یکیش امیر خانِ مامانه،که با شیطونیاش دیگه برام مویی جا نزاشته.

شکلکهای جالب
آروین

یکی هم خودم.یه راه خودکشی که نه درد داشته باشه نه خون داشته باشه نه گناهی داشته باشه هم بهم معرفی کنید.

شکلکهای
جالب آروین

الان 2 هفتس که تصمیم گرفتم رژیم بگیرم .10 تومن هم پول برنامه رژیم دادم.ولی به جای اینکه خوردنم کم بشه بیشتر هم شده.ظهرا که از خواب پا میشم دلم غارو غور میکنه.باید حتما دوباره ناهار بخورم.

شکلکهای جالب
آروین

مینا جون 29 عروسی دختر خاله امه سفرمون فکر کنم یا عقب بیوفته یا جلو.از این قضیه هم کلی ناراحتم.

شکلکهای جالب
آروین

شانس که نی ،سنگ پا قزوینه(من زیاد اهل ضرب المثل نیسم،خودتون یه جوری درسش کنید)

شکلکهای جالب
آروین

بریم سر اصله مطلب .که سخن یار بسی شیرین تر است.

شکلکهای
جالب آروین

امیرخان الان 2 روزه که با باباش میره استخر.البت تو توییپ بادی میشینه و فقط آبباسی میکنه.

شکلکهای جالب
آروین

روزه اولی که رفته بود .هنوز 15 دقیقه از برگشتشون نگذشته بود امیر آقا دسته گل آب دادن.شانس آوردیم تو استخر این کارارو نکرده بود.تازه قبله استخر کاره خودشو کرده بود.فکر کنم آب استخر خورده بودهنیشخندسبز

شکلکهای
جالب آروین 

روزه دوم خواب بود همین که باباش اومد بلندش کنه از رو زمین .دید که بوی وحشتناکی از ما تحته امیر آقا میاد که جای بسی خوشحالی بود .امیر آقا رو سرویس کرده و تحویل پدر گرامی دادیم.

شکلکهای جالب
آروین

در استخر هم همه بچه ها برای کشیدن امیر داوطلب میشدن.کلا کشیدن امیر نوبتی شده بود.بچه پسرا تو سر و کله هم میزدن .میگفتن نوبته منه اون میگفت نوبته منه.

شکلکهای جالب
آروین

فکر کنم تو روزهای آتی باید این کشیدن امیر رو بلیطی کنیم.کاسبیِ خوبیه

             

از بحث استخر بیایم بیرون و بریم سراغ مامانم اینا.

شکلکهای
جالب آروین

چند شب پیش جاتون خالی بالا خونه مامانم تشریف داشتیم .

شکلکهای
جالب آروین            

که دیدیم صدایی از این امیر نمیاد.پیش خودم گفتم حتما یه جایی خواب رفته چون ظهرش رفته بود استخر و نخوابیده بوده.

شکلکهای جالب
آروین

پا شدم و رفتم سراغش که ببینم کجاس .چشمتون روز بد نبینهآخ

شکلکهای جالب
آروین

که دیدم تو راهروی در ورودی داره با خاکه گلدونا بازی میکنه.حالا بازی کارش به خیره .داشت خاکارو اینور و اونور و تو کفشا میریخت.

شکلکهای جالب
آروین

خلاصه با چهره ای بسیار عصبی،تقریبا این شکلینیشخند،گفتم خدا همش کار برا آدمای تنبل درست میکنه.

شکلکهای جالب
آروین

امیرو سپردم دسته مامانم و با جارو برقی به جنگه خاکها رفتم.

شکلکهای
جالب آروین

امیر ما همچنان در حال فراگیری سخن گفتن به سر میبرن.و همونایی رو هم که بلده چنان در جای مناسبه خودش به کار میبرد.که گاهی اوقات دهانمان 2 متر باز میماندتعجبالبته از این بیشتر.

شکلکهای
جالب آروین

مثلا داره با کامیونش بازی میکنه و جلوی راهشم ،به من که میرسه میگه کنارنیشخند

شکلکهای جالب
آروین

مثلا از ماشین پیاده شدیم .کفش پاش نی میزارمش رو کاپوت که میگه داغهنیشخند

شکلکهای
جالب آروین

تو خونه بی بی میخواد بره خروسا رو ببینه .میگمش کفش نداری.میگه دمپایی.نیشخند

شکلکهای جالب
آروین

همچنان وقتی میخواد از دستمون در بره ،از  گفتن سلاح مرگ آور اوف و پی پی استفاده میکند.نیشخند

شکلکهای
جالب آروین  

وقتی سر خوندن میوفته به همه میگه اُشِن(حسین).تا همه سینه بزنیم یا به سرمون.

شکلکهای جالب
آروین

دیروز تو خونه بی بی داشت با عمو کاظمش تلفنی حرف میزد.میگفت:عمو کاسِم.نَنام.اوبی؟عموکاسم.(ترجمه:عموکاظم.سلام.خوبی؟عموکاظم)نیشخند

شکلکهای جالب
آروین

و خیلی کارها و حرفها که اصلا یادم نمیاد .

شکلکهای
جالب آروین

مامان زهرای عزیز.اینم یه پُست فقط به خاطره تو.

شکلکهای
جالب آروین


واقعا راس میگن که پسر بچه ها خیلی شیطونن .

الان چند روزه که از رو مبلا میپره پایین.حتی کله ملق هم میزنه.

خیلی بد میپره.هی بهش میگم نپر پات اوف میشه.اما کو گوش شنوا

راسی به تخمه هم میگه کُمهنیشخند


امروز صبح که چهارشنبه هم هست .ساعت 7 صبح از خواب بیدار شده با گریه .

میگمش امیر جون مامانی آب میخوای میگه نه مَمَت(شربت)تعجب

میگم شربتمون تموم شده همون آبو بخور میگه مَمَت.

خلاصه کله صبح پا شدم براش شربت آبلیمو و گلاب درست کردم.خوردو خوابیدنیشخند


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (86)