شاهکار های امیرعلی(بافق مظلوم برنده شد)(جایزش ارسال 10 کامنت در یه روز از طرف مدیریت وبلاگ)
سلام مهربونه مامان
خیلی عاشقتم.رفقا شما خوبین؟
هیچی ندارم برای نوشتن ،میگین چیکار کنم؟
چشمم درد میکنه،اصلا حوصله ندارم.امیرم خوابه و هیچی نخورده.یعنی با شکم گشنه خوابش برده.
10 شهریور عروسی آبجیمه.تا اونموقع خونه ما رو فکر نکنم تحویل بدن.اونا هم قراره بیان اینجا .باید همه اساسامو بزارم تو انباری.وای کارم میشه دو برابر
جمعه حرکت میکنیم سمت شیراز با 4 تا ماشین.چه شود.تو هر ماشینم 4 نفر میشیم 16 نفر.هی وای من
امیر خان هم که واسه خودش پروفسوری شده حسابی.علاقه شدیدی به کتاب و یادگیری داره.
وقتایی که بازی نمیکنه یا بدی نمیکنه.کتاباشو از روی نورگیر میاره تا ازش بپرسم.کتاب حیوانات داره که اکثرشو بلده.کتاب میوه ها و سبزیجاتش رو کاملا بلده.به بادمجون و فلفل و هویج میگه هبیج،فکر کنم به خاطر شباهتشونهآناناس و گلابی رو هم سریع یاد گرفت و میگه.می میَیینی یعنی سیب زمینی.
به تخم مرغ هم میگه تُخه مُغ و هر از چند گاهی میگه تا براش بپزم و اونم نخوره
یه کلبه هوش داره که کاملا درست انجامش میده.
کارای خطرناک هم خیلی انجام میده.مثل پریدن از روی متکاکله مَلَق زدنالبته با کمک مامانم.
چنان دست بزن داره که نگو و نپرس اصلا به قیافش نمیادا.ولی ....
دیشب تو پارک یه دوست قدیمی رو دیدم.خم شد امیرو ببوسه که امیر زد تو گوشش.کلی خجالت کشیدم.گفتمش ناراحت نشو پسره دیگه نمیشه ازش توقع کرد(عمه حسام)
کلی فعل یاد گرفته.مثله بشین،بیا ،برو،نخوام،خوام.تو یهنی بمون،بخور
آب سرد کن یخچال مامانم اینا رو تو مدتی که بالا هسیم خالی میکنه.میگه آب میخوام برا خاله وقتی براش میبره میریزه روی خاله
تازه دستش به دکمه های بالای آب سرد کن یخچال هم میرسه و دیگه شده یکی از اسباب بازیای مورد علاقشحتی دکمه قفل کردن آبسرد کن هم بلده باز کنه.تا این حد پیشرفت کرده
وقتایی هم که دایی و زنداییم میان خونه مامانم .امیر کلی با دختر داییام بازی میکنه.به زهرا میگه زَوا و به زینب میگه میمَب.راسی زندایی 2 ماهه حامله اس.خیلی خوشحالم
خدا رو شکر امیر خوابش به خودم رفته.خوش خوابه خوش خوابه.شب ساعته 2 میخوابه و صبح ساعت 11 بیدار میشه.دقیق همراهه مامانش.حتی تو شب هم بیدار نمیشه برای خوردن آب.
هر چیزی رو که یاد میگیره ،به خاطرش میمونه.مثله قبل نیست که فراموش کنه.
تو تقلید کردن هم حرف نداره.از فرط گرما میرم جلوی دهنه کولر وامیستم.مستر هم سریع میاد جلوی کولر.
تقریبا هر روز میره حموم .آب بازی.وقتی میخواد بره آب بازی میگه :مابون(صابون) اَموم آب بایی.
امروز برای دومین بار تو حموم خرابکاری کرد.همونجا سر جاش واساده بود و منتظر بود تا بیام نجاتش بدم.تازه شیره آب رو هم شکوندهعجب زوری داره،نیم وجب بچه
تازگیا چنان جنجالی راه میندازه وقتی کاری که نخوام بکنه.مثلا میره تو حموم و 2 ساعت میخواد بمونه،موقع بیرون آوردن.کله خونه رو رو سرمون خراب میکنه.یا تو حیاط داره با آب بازی میکنه و میخوام بیارمش تو خونه.
هر کار میکنه حتما باید نگاش کنیم.اگه هم حواسمون نباشه هممونو صدا میزنه.حتما هم بعد از انجام کارش باید تشویقش کنیم.
این عکس ماله چند روز پیشه که رفته بودیم خونه عمو محمد رضا دیدنی قم که رفته بودن.
خرگوشتو دیده بودی تو خونشون و کلی حال کرده بودی.
بدون شرح!
چند وقته علاقه شدیدی به عکس و ژست گرفتن پیدا کردی.تا یه اسباب بازی جدید از اطاقت میاری یا لباس نو میپوشی .میگی اَکت و میری دوربین فیلمبرداری رو میاری تا ازت عکس بگیرم