قاطی پاتی!!!
سلام پسر مشهورم
پسرمون جهانی شده تو اینترنت تو ماهواره همه جا سخن از امیرعلی ماست.
پرشین تون هم که یه برنامه گذاشته برای تولد بچه ها ایشالا عکس و فیلم تولد دو سالگیت رو میفرسم براشونالبته اگه تو خونه خودمون باشیم و برات بگیریم
دیشب جاتون خالی رفته بودیم عروسی .وحشتناک شلوغ پلوغ بود.فکر کنم نصفه بافق اومده بودن تالار برا عروسی .تنها کسی که راحت بود تو عروسی ،فکر کنم خوده عروس و دوماد بودن .چون اون بالا راحت رو مبل تکیه داده بودن
امیر علی خان ما هم که با بابابزرگش رفته بود سمت مردونه و بعد تحویل بابای خودش دادنش.اینجوری که بابام و باباش تعریف میکنن.پسر نسبتا خوبی بوده.
فقط بابام گفت یه پسره رو زدی بعد هم نازش میکردی.راسی یادتونه که به نازی میگفت دایی حالا میگه دَسی دَسی
تو عروسی هم انگاری شناسایی شده .پیش بابای خودش بوده که یه آقایی گفته این همون امیرعلی معروفهبعد هم به بابایی گفته که تو اینترنت دیدمش.و یکی از خواننده های خاموش ما تشریف دارنلا اقل این پستو خوندین یه کامنت بزارین
یه بار دیگه هم رفته بودیم تهران عقد کنون دختر خاله مامانم .اونجا هم مثه اینکه آقای داماد به همراه برادراش امیر ما رو شناختن .البته از ماهواره دیده بودنش
امروز هم امیر علی خانمون برا اولین بار فرشای خونمون رو مُزَیَن کردن.بالا بودیم که مای بیبیش رو در آوردم .چون بالا مای بیبی نداشت گفتم میارمش پایین مای بیبیش میکنم.که وقتی رسیدیم پایین به کل یادم رفت.رفتم سراغ کارای خودم.
همین که اومدم تو اطاق کامپیئتر دیدم یه چیزی رو سرامیکاس .بعله یه پی... بود.با یه بدبختی برداشتمو انداختم تو توالتبعد اومدم رختخوابارو جمع کردم که بزارم سر جاش که یه چیزی زیر پام لِه شد.بعله بازم پی... با یه بدبختی پامو شستم.گفتم حتما دیگه تموم شده.اومدم بشینم پای کام که یه چیز مرطوب خورد به پشت پام.با دلهره برگشتم نگاه کردم که دیدم بعله بازم پی... .دیگه ایندفعه کل خونه رو گشتم برای کشف پی... ،که چیزی کشف نشد خوشبختانه. اینم داستان اولین خرابکاری مستر امیرعلی خان ما
بابای امیر اومده تو خونه میگه مای بیبی داره گرون میشه.اگه میخوای بازم مای بیبیش کنی برم بخرم چنتا بسته تا گرون تر نشده.گفتم آره بگیر این امیری که من میشناسم فکر نکنم حالا حالا ها جیششو بگه.قیمتشم برا محضه احتیاط میگم قابل توجه اونایی که خوشحال بودن از نتیجه انتخابات سال 88
قبلا 8 هزار تومن .از فردا پس فردا میشه 9800خاک وچوک.پاشین بار بندیلمون و ببندیمو بریم ماه زندگی کنیم.
امیر علی ما تازگیا کلمات رو با هم ترکیب میکنه.مثلا مامان بَه بَه بالا(مامان غذامو بزار بالا)
توپ مُبل اِ (توپ زیر مبله،بیار بیرون) - مامان ایی علی اَگوش(مامان ،امیرعلی و خرگوشو ببین)و خیلی چیزای دیگه که یادم نیست.
بهش میگم بگو مامان دوست دارم میگه آلالو یعنی آی لاو یو
از وقتی که دیگه بهش مَه نمیدم.خیلی رُمانتیک شده میاد منو بغل میکنه و لبامو بوس میکنه.
وقتی میخواد از دست مامانم یا باباش یا خاله اش فرار کنه و اونا نمیزارن بره ،اونم میگه اُف (یعنی منو وِل کنین پی پی کردم)
تِلَم از دیشب تاحالا گُم شده،دعا کنید پیداش کنم.دارم دیوونه میشم موهام میاد تو صورتم
پریروزی برای اولین بار رفتی تو حموم و آب بازی کردی .تازه تنهایی.کلی کِیف کرده بودی و نمیخواستی بیای بیرون.
بعضی وقتا مثه حاجی بازاریا دستتو میزنی به کمرت و راه میری و فکر میکنی.عاشق این ژستتم
چون از دیشب از خودت عکس ندارم.چون مثه مردا سمت مردونه بودی.از پسر دوستم عکس گرفتم.وای اینقد این سامان حرف داره.وقتی آقا گریه میکنن حتما باید بزارنش تو چادر و تابش بدن.الانم وسط عروسی دارن همینکارو میکنن.
این عکسا هم داغه داغه آخه همین الان گرفتم.
الان با خاله محبوب داشتیم راجع به لباس عروس حرف میزدیم .که دیدم با شلوار بابایی و اتو مشغولی.اتو میکردی.میتکوندیش .صافش میکردی بدون اینکه متوجه بشی داریم نگاهت میکنیم و عکس میگیریم.