کنسرت علی اصحابی(حیف شد) ...زین پس تمام پُست ها رمز دار میشود...با عرض شرمندگی
سلام قهرمان من!
خوبی عزیزم؟رفقا ،شماها چطورین؟منم سرما خوردم اساسی.اصلا دل و دماغ پُست جدید گذاشتن و نداشتم.
تو پُست قبلی گفتم میخوایم بریم کنسرت.جاتون خالی رفتیم .عجب غلغله ای بود.اصلا باورم نمیشد اونهمه ماشین و آدم تو بافق جا بشن.وحشتناک شلوغ بود.
اولای مجلس همه چی خوب بود .مازیار عصری یه ذره برامون لب خونی کرد و بعدشم رشید اصفهانی اومد.
و آخر همه هم علی اصحابی اومد برامون آهنگ زنده بخونه که هوا همه چی رو خراب کرد.کل صحنه رو باد کند.بلندگوها قطع و وصل میشد.در کل حالمون رو گرفت این هوای غیر قابل پیش بینی بافق.گرد وخاک شد اساسی ساعت 11 شب.
اما تو اون اوضاع 3 تا آهنگ معرکه خوند برامون.دمش گرم.نازه نفسش.حسابی حال کردیم دیگه.
راسی امیره خودمونو فراموش کردمبچم کلی قِر داد و اونم حسابی خوش گذشت بهش تو اون گرد وخاک.
اینقدر هوا وحشتناک شده بود .انگار که روز محشره.چشم چشمو نمیدید.
آخر سر هم نور افشانی کردن تو اون گرد و خاک.در کل من دوست داشتم بقیه رو نمیدونم
دسته اونایی که این مراسمو گرفته بودن درد نکنه.کنسرت مجانی عجب صفایی میده ها.
امیر ما بچم اینقدر حرفه ای شده خودش میره پیش حیووناش خودش از خودش میپرسه و خودشم جواب میده.یه جورایی بچم خود کفاست.
اینقده عاشقه سی دی( حسنی نگو بلا بگو) شده که حتما باید روزی 1-2 بار رو ببینه.وقتی براش میزارم میگمش برو بخواب بعد ببین .اونم میره میخوابه رو تُشکش.همیشه بالا سر تشکش 2 تا متکاس.اگه یکیش افتاده باشه درستش میکنه بعد میخوابه(تُشک درسته یا دُشک؟)
عکسا هم تو ادامه مطلبه
خیلی چیزا بود میخواستم بنویسم ،ولی یادم رفت طبق معمول.بعدا اضافه میشه
امروز که 15/2/91 رفتیم و دوباره رای دادیم برای مجلس.امیدوارم ایندفعه دیگه امیدوارم اونی که رای دادم برنده بشه
چه باکلاس ،رای گیری با دستگاه خودپرداز بود ،نه ببخشید رایانه ای بود.
رفتیم من و مامانمو میگم ،مسجد محله قدیمیمون مثه همیشه .اونجا پسره برگشته میگه خانم فلانی ما رو یادتونه،مامانم میگه نه.ولی من خوب یادم بود گفتم آره مدرسه که میرفتم خیلی اذیتم میکردی.بیچاره دیگه هیچی نگفت
بعد از رای دادن هم رفتیم ریگهای صادق آباد،جاتون خالی امیرمون با باباش سوار شتر شدن.اونم شتر 2 تومنی،خدا پدرِ ...نژاد رو بیامرزه با اومدنش وسط بیابونم تورمه.
امیرمون صبح که از خواب پاشد اصلا حس نداشت ،دراز کشیده بود پیش باباش .منم اومدم پای کام.وقتی کارم تموم شد رفتم دیدم نیست.وقتی کل خونه رو گشتم دیدم پای گاز خوابیده.تا ساعت 1 ظهر هر دو خواب بودن.
من همش میگم یه چیزی یادم رفته ایناهاش
از بس که میخوای حسنی رو ببینی ،ما رو از زندگی انداختی.نمیزاری که نیم ساعت تی وی ببینیم.بابایی برات تلویزیون سابقمون رو با dvd راه انداخت برای شما.
حالا هر کدوممون یه تی وی داریم.فقط این وسط مشکل تداخل صدا خیلی زیاده.که اونم به زودی رفع میشه
دیروز که رفتیم صادق آباد کلی تو مسیر گوگه(شتر مرغ) و ببعی(گوسفند و نی نیش) و هاپو(سگ) و اَبت (اسب) دیدی.
دیشب ساعت 1 خوابوندمت به زور ،صبح کله سحر ساعت 7 بیدار شدی،میگی آب.پا شدم دادمت بعد خوابیدم.شما هم آب رو ریختی رو مبل اومدی پیش من میگی مامان هیخ(ریخت).
من دیگه رای نمیدم .این خط اینم نشون +
همه چی خوب بودا.همین که علی اصحابی اومد روی سِن همه چی به هم ریخت.
از بس گرد و خاک زیاد بود ،مامانم مقنعه اش رو داد تا بندازیم رو سر امیر.اینم نیم نمایی از یار دیرینه من
اینجا هم اولای جشن بود.همه چی رو برنامه ریزی و عالی
امیر علی چی دیدی مامان؟