مختلط!!!
سلام نازدونهء مامان
دیروز وحشتناک دلم هوای کوه کرد.قرار شد که ناهار رو خوردیم بریم (آب چِک چِکو). دقیق همین شکلی بخونید .چون اگه تو شهر ما باشید و باکلاس بگید همه میگن اینجور جایی نیست اینجاها.
ساعت نزدیکای 3 بود که راه افتادیم .موقعی که رسیدیم کلی کوله بار داشتیم ،انگار اومدیم سفر قندهار.
دیگه با اجازتون جای شما اصلا خالی نباشه با جناب همسری همه را بر دوش کشیدیم به اضافه امیرعلی خان که ماشالا هزار ماشالا وزنش تو اینجور مواقع 2 برابر نیز میشود.از کلی پستی و بلندی عبور کرده و به نقطه مورد نظر رسیدیم .همانجا اُتراق کرده و بساط قلیان را به پا نمودیم.
فقط خودمان بودیم 3 نفر .خبری از هیچ بنی بشری نبود در آن نزدیکی .فقط کوه بود کوه.جاتون خالی چه کوهایی.
امیرعلی به علت وجود سنگ از چند قدمییمان دورتر نمیشد خوشبختانه.
جاتون حسابی خالی .خیلی خوش گذشت .کلی گل گفتیم و گل شنیدیم.چه رمانتیک به به.با دیدن شاه پسرمان هوش از سرمان میپرید و کیف میکردیم .کلی هم به کارهای بامزه اش میخندیدیم.وقتی پشتش سمت ما بود ،ما ازش تعریف میکردیم.بعد اون برمیگشت و چشاشو میکرد بالا ،که مثلا من چیزی نمی شنوم و نمی بینم.عجبا
بعد از گردشمان هم برگشتیم خونه و امیرعلی به علت حمل کوله بار و من و باباش کلی خسته بود و تو ماشین حروم شد بچه ام.
بعد از بیداریش رفتیم به سراغ خرگوش بخت برگشته که قرار شده امروز بندازیمش بیرون به توصیه یکی از دوستان وبلاگیمان.امیر تا توانست بیچاره را عذاب داد.اگه خرگوشه شانس داشت گیر ما و امیرعلی نمیافتاد.
بریم سراغ عکسا ،که تو ادامه مطلب منتظرتونه.
قشنگی کویر به همین کوهاشه.فقط حالشو ببرین.
از انعکاس صداش خوشش اومده بود و همش داد میزد
اینم یه صحنه دیگه از زیباییای کویر
به علت بارش کم باران اصلا آب از کوه چِک چِک نمیکرد
یه چیزی زیر نشیمن گاهش اذیتش میکرد
این ژست هم مربوط میشه به خلاقیت جناب همسر محترم.تازه میگفت بای بای هم بکن
اینم یه نما از جایی که اُتراق کرده بودیم.بیچاره موبایل بابایی بر اثر باد شدید محکم خورد زمین.ولی بلاخره عکس خانوادگی گرفتیم.
نمیدونم خرگوشه چه گناهی به درگاه خدا کرده که به این روز افتاده
خدا خیرش بده خرگوش جان را که وسیله بازی پسر من شده
اینم یه ماچ آبدار
همش ابراز احساساته و فقط برای رضای خدا