دعا کنید برا دختر خالم
سلام پسر مامان،خوبی؟
دیروز جاتون خالی با جناب مادر شوهر رفته بودیم یزد .مراسم آش پزون(آش امام حسین).همه فامیل رو دیدیم و کلی خوشحال شدیم و اونجا هم نوه خانم رباب با سگک کمربند زد پای چشم امیرعلی ما.و امیر هم کلی گریه کردو.منم پسر رو چشم غره رفتم.ولی اصلا از رو نرفت.در کل خوشبختانه اتفاق خاصی نیوفتاد فقط یه خش کوچولو افتاد پای چشم امیر آقای ما.
تو خونه دایی محسن کلی مثه همیشه آتیش سوزوندی.دایی اینا داشتن هویج خرد میکردن برا سوپ که شما یاد مراسم اجقه زنی (یه نوع مراسم مذهبی تو شهرمون،که دو تکه چوب رو میزنن به هم و یه شعرایی رو در مدح امام حسین میخونن)که تو حسینیه خواجه ها دیده بودی افتادی و با هویجا همون کارو میکردی.
عرضم به حضورتون که امیرعلیه ما هم جهانی شد .دیگه پاشنه درمون رو کندن واسه امضا گرفتن.راسی خاله ها اشتباه نشه ها ما اصلا سیاسی نیستیم.فقط برا اینکه عکسشو نشون بدن فرستاده بودم.همین وگرنه قصد خاصی نداشتم.
امیر آقا دارن صاحب دندونای جدید میشن ولی اصلا جای دندون جدیدیاش خوب نیست.آخه داره یه ذره بالا تر از ردیف خودش در میاد.راسی بگم کدوم دندوناش تا یادم نرفته.8 تا دندون که داشت حالا هم داره دندون 9 و 10 تو فک بالایی و دو طرف همون قبلیا در میاد .فقط امیدوارم که زشت در نیاد.
تو تکرار و تقلید کاملا حرفه ای شدی.به قند هم میگی قن و کاملا میشناسیش .تا چایی میاریم بخوریم شما میپری و یه قند برمیداری میاری بندازی تو لیوانمون و میگی قن.مرسی که یادمون میندازی که باید با قند بخوریم.
دعا کنید برای دختر خالم تا بچه دار بشه.خیلی گناه داره الان 7 ساله ازدواج کرده.