قاتی پاتی!!!
سلام پسر مامان
نسبت به چند ماه گذشته خیلی گوش حرف کن شدی.کلمات رو تقریبا تکرار میکنی.به بیا میگی اییا ،به رفت میگی دف،تا یه چیزی رو از دستت قایم میکنیم میگی دف دستتم میبری بالا و میگی.
با اسباب بازیات حساب شده بازی میکنی ،دیگه پرتشون نمیکنی.
وقتی میخوای صبحا بابایی رو بیدار کنی هر کار بگمت انجام میدی.مثلا میگمت بزنش،گازش بگیر،بوسش کن،خلاصه از خوابیدن پشیمونش میکنی.
تا یکی در خونه زنگ میزنه یا تلفن زنگ میخوره میدویی سمتش و میگی کیه.
واجبه که روزی 2 تا 3 بار تلفنی با بابایی صحبت کنی.
تازگیا خوشبختانه خوش غذا شدی،باید یه قاشق بدم دستت و خودم با یه قاشق دیگه دهنت کنم.این روش تا الان خیلی خوب بوده.
وقتی مای بیبی تو عوض میکنم خودت میبریش بیرون و منتظرم میمونی تا در پاسیون رو باز کنم تا بندازیش تو آشغالی.
راسی تولد نینی وبلاگ عزیزمان رو هم تبریک میگیم.اصلا حسش نبود تا کاری بکنیم .فکرهای مختلف همش به سرمان میزد ولی حسه عملی کردنشان را نداشتیم.معذرت.
مامان و بابابزرگ هم تشریف بردن تهران .فکر کنم تا هفته دیگه نیان.فکر ما نیستن که اینجا چه خواهیم کشید.
خوشمان میاد وقتی حیات وحش از تی وی پخش میشه فرق ببعی و بیو و جوجو را میدانی.
دیشب آنقدر با صورتت بر شکممان زدی که عضلات شکممان دچار درد شدیدی شد.
دیروز یک گوشه نشسته بودی و چون هنوز عادت بد جاروبرقی بودنت را فراموش نکردی.یه چیز در دهانت گذاشتی و زور دلت شد.بهت گفتم بیار ببینم چیه.که آوردیش و حالت اوق زدن رو نشون دادی که اینجوری شدی.منم چون حسش نبود آشغال را با اجازتون و به دور از چشمت کردم زیر مبل برای یادگاری.