امان از دست این دندونات
امیر مامان دیروز خیلی روز بدی بود آخه شوهر عمم مرد.خدا بهشتش بده.دیروز تو خونه عمت بودی آخه هوا خیلی گرم بود .میترسیتم گرمازده بشی .عمه گفت پسر خوبی بودی.زیاد گریه نکردی.فقط بعضی وقتا غریبی میکردی از حسین آقا.دیروز بعد از 3 روز غذا خوردی ،خیلی خوشحال شدم که بالا نیاوردی.ایشالا امروز برات سوپ درست میکنم تا جون بگیری.آخه تو این 3 روز که تب داشتی انگار نصف شدی.ایشالا که همیشه سالم باشی و هیچوقت مریض نشی آخه اصلا طاقت ندارم.خداکنه زود زود هم دندونات رشد کنن .تموم بشه یرن پی کارشون.از دست واکسن اومدی 4 ماه نفس راحت بکشی که دوباره دندونا شروع شدن.امیر دعا کن زود بزرگ بشی مامان.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی