گوناگون!!!
سلام عزیز مامان
برات چنتا عکس دارم از جاهایی که رفتیم و خرابکاری هایی که میکنی .
ما مثلا اومدیم جلوی در آشپزخونه رو گرفتیم با مبل که نتونی بیای تو تا خرابکاری نکنی.بدتر هم شد.مبل رو که هل دادیم جلو ورودی آشپزخونه راه شما باز شده بزا خرابکاریهای جدید.یا روی میزایی یا زیرشون.بعضی وقتا هم که گیر میکنی اون زیر هر چی تلاش میکنی نمیتونی بیای بیرون گریه میکنی تا نجاتت بدیم.
اینجا هم که رفته بودیم برات آکواریوم ماهی بخریم .که اون اندازه ای که ما میخواستیم نداشت.نمیدونی که چه ماهیای خوشگلی داشت.گفتیم حداقل آکواریوم نمی خریم.یه عکس داشته باشی باهاشون.که اصلا وانمیستادی.و همش اینور و اونور میرفتی
اینجا هم خونه عمه عصمت منه.آش رشته پخته بودن و دعوتمون کرده بودن.که بابایی این تخته اسکیت رو تو حیاطشون دید و تو رو اینجوری سوارت کرد.حسابی حال کرده بودی.بچه ها هم برات با پاهاشون تونل درست کرده بودن و تو از بین پاهاشون رد میشدی و کلی میخندیدی.
اینجا هم ریگهای صادق آباد.عمه زکیه آش رشته پخته بود و هممون رفتیم اینجا تا بخوریم.دو روز پشت سر هم آش رشته خوردیم.از صدای موتور پرشی عمو علی اصغرت میترسیدی و همش گریه میکردی.مامان جون تو که مرد بودی ،شجاع بودی ،قهرمان بودی؟ازت بعید بود این کارا.
زندایی سونیا ،ایشالا ایشالا ایشالا فردا صبح میایم یزد.میریم دنبال کارامون و خریدامون.شب میایم خونتون.دیگه دلمون براتون یه ذره شده.