پازل
سلام عمرم وایییییییییییی مامانی نمیدونی چقدر هیجان دارم الان.چون همین الان پازل تموم شد.بلاخره تموم شد.وای نمیدونی چه هیجانی و چه حسی داشت.شما هم که خواب بودی .من و بابایی بلاخره تمومش کردیم آخرین دونه پازل رو هم من گذاشتم. اینم از پازل نفرین شده ما.می بینید چقدر سخت بوده.اکثرش یا سفیده یا آبی.راسی وسطش هم ٣ بعدیه.میخوایم رو تخته شاسی بچسبونیمش چون بهتر و قشنگ تر از قاب کردنه.راسی ٥٥٠ تیکه هم هست. بابایی تازه رو ریل افتاده میگه بریم نمایشگاه یه پازل جدید بخریم دوباره.(نه تو رو خدا) راسی مامانی یادم رفت بگم که دیروز از پشت عروسکت یه دونه خروس کوچولو پیدا کردم.اولش نمیتونستی خودت فشارش...