عکس!!!
تقریبا اولای مهرماه بود که وقت چیدن اولین محصول باغ پسته امون بود.جاتون خالی تو افق محو شدیم از بس خسته شدیم امیر آقا فقط میخورد طاها ،کوچیکترین پسرخالم.اینقد توپولی و نازه که اصن فکرشو نمیتونین بکنین 1 سال از امیر کوچیک تره ولی اصن معلوم نمیشه اینجا دوتایی داشتن سر این صندلی تلفن دعوا میکردن.همدیگه رو هل میدادن.زور طاها بیشتر بود فکر کنم اردیبهشت بود که رفته بودیم قم و تهران که تو قم 206مون آب و روغن قاطی کرد و 2 روز 2 قم موندیم.حرم حضرت معصومه اس دایی محسن و زندایی سونیا هم که 1-2 ماه پیش رفته بودن هندوستان .الان امیر داره سوغاتیارو پروو میکنه تو ادامه مطلب دو ن...
نویسنده :
مامان امیر علی و حلــــــــــما
14:15