اتفاق وحشتناک
راسی امیر مامان یه اتفاقه خیلی وحشتناک رو یادم رفت بنویسم. چند روز پیش رفته بودیم بالا مامان و بابا بزرگت نبودن مشهد بودن فقط خاله محبوبه بود.داشتیم فیلم میدیدیم تو هم تو روروئکت بودی که یه دفعه صدای شترق شنیدیم.بله بگو چیکار کردی و نزدیک بود چه بلایی سرت بیاد؟ سیم چراغ اضطراری که رو طاقچه بودو کشیده بودی چراغ اضطراری هم از نیم سانتی سرت گذشته و خوردش زمین.یعنی خدا رحمت کرد.من که ٢-٣ تا سکته رو زدم.باور نمیکنی که خیلی ترسیدیم هم من هم خاله هم خودت. بغلت کردمو کلی چیزیت گفتم تا یه ذره آروم بشم.البته به خودم گفتم همه اونا رو که از این به بعد حواسم جمع باشه خلاصه خیلی خدا رو شکر کردم که مامانی اتفاق بدی نیوفت...