sms تبلیغاتی!
سلام عشقم وای مامان امروز عجب روزی بود.خونه مامان بزرگ رو 180 درجه تکوندیم.خونه اشون از این رو به اون رو شد.شما هم که با بابایی رفتی بیرون تا اذیت نکنی. راسی بعد از ظهری هم من و مامانم رفتیم روضه خونه همسایه قدیمیمون.2 تا پسر دوقلو داشت همسایمون.همسن خاله محبوب بودن.چند وقت پیش یکی از قلا سرطان میگیره و دیروز می میره.میخواستن اعضاشو اهدا کنن که بعد آزمایش معلوم میشه همه بدنش آلوده به سرطانه.آخی دلم براش ریش شد. شبی هم از بس تو فکر کارای بالا بودم اصلا بهت نرسیدم و پاهات سوخته بود حسابی.الهی بمیرم برات.اینقدر زجر کشیدی موقع شستن پاهات. راسی دیروز هم مبلا و تخت رسید بلاخره.همه ...