نمایشگاه کتاب
سلام پسرم الان یه چند روزی که خودت تنهایی سوار روروئکت میشی.بدون اینکه کمکت کنیم.فیلمتو گرفتم ولی هر کار کردم آپارات بازش نمیکنه. دیروز رب انار میخوردی ،که چندشت میشد و چشات و میبستی .ما هم برات میخندیدیم.که حالا خوشت اومده و هر چی میخوری این کارو میکنی. هر چیزی که بخوای فقط با جیغ زدن بهمون میفهمونی.اگه چیزی رو بخوای بهمون بدی و ما حواسمون نباشه جیغ میزنی و میگی بوگا. دیشب رفتیم نمایشگاه کتاب.بلاخره تو بافق ما هم یه نمایشگاه درست و حسابی زدن.از طرف شرکت بابایی بهمون بن خرید کتاب داده بودن.برات چنتا کتاب خریدیم که هم به درد الانت میخوره هم به درد آینده.امشب دوباره میریم ...